
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۱۹۵
۱
سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز
عشق دارد در تصور صورتی صورت گداز
۲
خانه خویش آمدی خوش اندرآ شاد آمدی
از در دل اندرآ تا پیشگاه جان بتاز
۳
ذره ذره از وجودم عاشق خورشید توست
هین که با خورشید دارد ذرهها کار دراز
۴
پیش روزن ذرهها بین خوش معلق میزنند
هر که را خورشید شد قبله چنین باشد نماز
۵
در سماع آفتاب این ذرهها چون صوفیان
کس نداند بر چه قولی بر چه ضربی بر چه ساز
۶
اندرون هر دلی خود نغمه و ضربی دگر
پای کوبان آشکار و مطربان پنهان چو راز
۷
برتر از جمله سماع ما بود در اندرون
جزوهای ما در او رقصان به صد گون عز و ناز
۸
شمس تبریزی توی سلطان سلطانان جان
چون تو محمودی نیامد همچو من دیگر ایاز
تصاویر و صوت

نظرات
بهروز
مهدی
زیبا روز
پاسخ به سوال جناب بهروز باید گفت در عرفان اسلامی عشق محمود به ایاز نمونه ای از عشق افلاطونی ست بدون شائبه جنسی .البته شاید در واقعیت تاریخی اش چنین نبوده باشد مولانا هر وقت از محمود و ایاز سخن می گوید تمثیلی ست از عشق او به شمس
۸
هادی رنجبران