مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۱۹۶

۱

عاشقان را شد مسلم شب نشستن تا به روز

خوردنی و خواب نی اندر هوای دلفروز

۲

گر تو یارا عاشقی ماننده این شمع باش

جمله شب می‌گداز و جمله شب خوش می‌بسوز

۳

غیر عاشق دان که چون سرما بود اندر خزان

در میان آن خزان باشد دل عاشق تموز

۴

گر تو عشقی داری ای جان از پی اعلام را

عاشقانه نعره‌ای زن عاشقانه فوز فوز

۵

ور تو بند شهوتی دعوی عشاقی مکن

در ببند اندر خلاء و شهوت خود را بسوز

۶

عاشق و شهوت کجا جمع آید ای تو ساده دل

عیسی و خر در یکی آخر کجا دارند پوز

۷

گر همی‌خواهی که بویی بشنوی زین رمزها

چشم را از غیر شمس الدین تبریزی بدوز

۸

ور نبینی کز دو عالم برتر آمد شمس دین

بر تک دریای غفلت مرده ریگی تو هنوز

۹

رو به کتاب تعلم گرد علم فقه گرد

تا سرافرازی شوی اندر یجوز و لایجوز

۱۰

جان من از عشق شمس الدین ز طفلی دور شد

عشق او زین پس نماند با مویز و جوز و کوز

۱۱

عقل من از دست رفت و شعر من ناقص بماند

زان کمانم هست عریان از لباس نقش و توز

۱۲

ای جلال الدین بخسپ و ترک کن املا بگو

که تک آن شیر را اندرنیابد هیچ یوز

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 461
عندلیب :

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۷/۰۸ - ۱۴:۱۶:۴۷
وز فوز: گویا فوزافوز است به معنی سراسر و دمادم و کشاکش (لغت‌نامه). نزدیک به همین معنی و به ظاهر مرتبط با آن صدایی را گویند که به هنگام عشق‌ورزی (و مجامعت) برآید چنان که سوزنی گوید:چنان کشیم و چنان دربریم ما همه شب / که خواب ناید همسایه را ز فوزافوز!خلا: خلوت. معانی دیگر هم دارد اما مولانا بیشتر به این معنی به کار برده است از جمله در مثنوی:دید مریم صورتی بس جانفزا / جانفزایی دلربایی در خلابیت 8- تک: ته، قعرچیزی که تو را باید افلاک همان زاید / گوهر چه کمت آید چون در تکِ دریایی، (دیوان)و یا در مثنوی:چون در آید در تکِ دریا بود / دیده‌ی فرعون کی بینا بود؟کُتّاب - مکتب، دبستان. در مثنوی:کودکان خُرد در کُتّاب‌ها / و آن امامان جمله در محراب‌هاکوز: به ظاهر همان کوژ است به معنی پشتِ خمیده و در این صورت بازی کودکان است که خم می‌شوند و از روی هم می‌پرند یا بازی های نظیر آن.توز: پوست درخت خدنگ بوده که کمان‌ها و سپرها را بدان می‌پوشیدند. چوب درخت خدنگ را (که سخت اما سبک بوده) برای ساخت تیر و زین استفاده می‌کرده‌اند و پوست آن را به جای کاغذ و نیز برای پوشیدن روی کمان و سپر و زین بکار می‌برده‌اند. در شاهنامه بسیار آمده. در دیوان هم داریم:تو غمز ما طلب کن خود رمزگو مباش / با آن کمان دولت کو (گو؟) درمپیچ توزبیت آخر، تک: در این بیت به معنی دویدن است. مق با:گرم کن ای شیر تک، چند گریزی چو سگ؟ / جلوه کن ای ماه‌رو، چند کنی روی‌پوش؟و یا در مثنوی:آدمی کو علَّم الاَسما بَگ است / در تکِ چون برق این سگ بی‌تک است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۷/۰۸ - ۱۴:۲۱:۰۱
درود به خرده دانی و ریز بینی تان . توژ پوست درخت که فرمودید می شود ولی در لری به همه چیز که نازک باشد می گویند .برای همین در پارسی دانشیک برای فیلم گذاشته شده است . به کردی توز یعنی اندک .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۷/۰۸ - ۱۷:۳۷:۳۷
فوزیدن به گمانم همان روغیدن یا آروغ کشیدن است که یک لغت کهن آریایی است که در eructation هم دیده می شود . فوزافوز باید چنانچه میگویید سدایی باشد .
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۱/۰۷ - ۲۰:۴۶:۱۱
آقای کیخاتوز در کردی کرمانشاهی یعنی گرد و خاک و غبار
user_image
همایون
۱۳۹۶/۰۸/۱۹ - ۱۸:۰۷:۳۰
این شاید تنها غزلی است که جلال دین با اسم خود نیز تخلّص میکند علاوه بر شمس دین خشمگین از دست فقها و کسانی که به عشق او به شمس بدیده شّک و تحقیر مینگرند شما را چه کار به عشق مردان شما چون کودکان گردو بازی کنین و مشغول حرام و حلال و بکن نکن خود شویدخود می‌گوید برو بخواب و وقت خود را صرف این افراد نکن که بسیار از مرحله پارت هستند