مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۱۹۷

۱

اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوز

به شب فراق سوزان تو چو شمع باش تا روز

۲

تو مخالفت همی‌کش تو موافقت همی‌کن

چو لباس تو درانند تو لباس وصل می‌دوز

۳

به موافقت بیابد تن و جان سماع جانی

ز رباب و دف و سرنا و ز مطربان درآموز

۴

به میان بیست مطرب چو یکی زند مخالف

همه گم کننده ره را چو ستیزه شد قلاوز

۵

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید

تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز

۶

که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر

که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 462
فاطمه زندی :
عندلیب :
شهریار شاهین‌دژی :

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۰۴/۲۸ - ۱۴:۱۶:۴۸
دقیقا مخالف ضرب المثل "با یه گل بهار نمیشه"
user_image
محسن
۱۳۹۳/۰۷/۱۳ - ۰۲:۱۲:۰۱
مخالف اینه که میگن خلاف جریان رودخانه نمیشه شنا کرد
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۰۴/۱۲ - ۱۹:۲۲:۳۰
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آیدتو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود برافروزدر قلعه الموت میهمان روستاییان بودیم . دوستان از دکه های کوچک دهکده آذوقه هایی خریداری کرده و همچنانکه به سوی قلعه گام بر میداشتند زباله های غیر قابل تجزیه را به یادگار در طبیعت و روستا رها میکردند . خم شدم و پسمانده هایشان را جمع کردم . فکر میکنید واکنش دوستان چه بود ؟با لحنی عاقل اندر سفیه گفتند اووووه ... اینهمه آدم که مراعات نمی کنند ! همه با تمام قوا در حال مصرف و آلودن طبیعت و نابود کردن محیط زیست هستند . چه فایده دارد اگر تو یک تن دل بسوزانی ؟آنروز ها من جوان
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۰۴/۱۲ - ۱۹:۳۰:۳۹
آنروزها جوان بودم و بی تجربه . نمیدانستم مولایم بیتی سروده که پس از قرنها
پاسخگوی نیاز بشر خواهد بود !در این بیت مولانا ضمن به رسمیت شناختن زندگی اجتماعی انسان و تحت تاثیر جبر محیط بودن خاطر نشان میسازد که این اجتماعی بودن هیچ خدشه ای به فردیت انسان وارد نمی کند و هر کسی مسوول اندیشه ها و رفتار و گفتار خویش است .
user_image
معصومه
۱۳۹۴/۰۸/۲۸ - ۱۳:۳۲:۳۴
همه گم کننده ره را چو ستیزه شد قلاوزاینطوری خونده میشه: هم گم کنند ره را...؟یعنی اگر یک نفر هم در جمعی مخالف بزند، همه را گمراه می کند؟ این معنی با بیت بعد متضاد نیست؟
user_image
قلاوز
۱۳۹۴/۱۱/۲۶ - ۱۱:۰۳:۱۵
در جواب معصومه اینکه: تضادی نیست. نگفته هر کسی، گفته قلاوز. قلاوز رهبر ارکست هست.
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۲/۰۴ - ۰۲:۳۹:۴۸
یا حضرت حق
user_image
سمانه ، م
۱۳۹۴/۱۲/۰۴ - ۰۶:۳۵:۵۸
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهترکه به است یک قد خوش ز هزار قامت کوزبه فرمایش حکیم توسییکی مرد جنگی ، به از سد{صد} هزار،تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آیدتو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروزبه همین مانا :یک شمع فروزان به کف قافله سالارتا طاق ثریا ببرد انجمنی رااز ” نیا “
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۱۲/۰۴ - ۱۸:۰۱:۵۷
سمانه جان قلاووز جاندر حقیقت پرسش معصومه جان پرسش جالبی است، ایشان می فرمایند پس یک نفر می تواند جمعی را گمراه کند؟ که
پاسخش در نیم بیت بعدی نهفته است، اگر رهبر ارکستر جناب ستیزه جو و ستیزه خو باشد که برای فصل کردن آمده باشد نی برای وصل کردن، بلی، یکنفر با نوای ناموزون به مدد قلاووز ستیزه جو میتواند موجب پریشانی کل شود.در بیت بعد نوید می دهد که هر چند بیشینه مردمان به ستیزه برخاسته اند، تو نومید و هراسناک مباش که گر تو چراغ خود بیفروزی ضرورتا از جمعیت پریشان و جنگجو گزندی به تو نخواهد رسید.
user_image
امین
۱۳۹۵/۰۷/۰۶ - ۱۴:۴۵:۲۷
من اهل ادب و شعر نیستم ، احتمالا سال به سال به دیوان هیچ شاعری رجوع نکنم الا اینکه به واسطه بیت یا مسرعی کنجکاو شوم که شعر کامل را بخوانم ، و دوباره شعری است از مولانا و دوباره مو بر تنم از باریک بینی و فصاحت راست شد !
user_image
ریحان
۱۳۹۶/۰۴/۲۵ - ۱۲:۲۴:۳۵
سلام .من بیت (به موافقت بیاید تن و جان سماع جانی....) رو خوب متوجه نمیشم . ممکنه یه معنی ساده و روان ازین بیت لطف کنید بگید . ممنون.
user_image
روفیا
۱۳۹۷/۰۳/۱۱ - ۰۲:۱۶:۰۸
شما این نیم بیت را چگونه می خوانید؟تو یکی، نیی هزاری، تو چراغ.... یا تو یکی نیی، هزاری، تو چراغ... ؟؟
user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۳/۱۱ - ۱۱:۰۲:۴۹
سلام روفیا جانمن شکل دوم را دوست دارمحتی اگر اینگونه می بود بیشتر دوست می داشتم:تو هزارها هزاری، ...
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۳/۱۱ - ۱۱:۱۹:۵۶
اولی با توجه به بیت بعدیولی هر دو خوانش به نظر درست است.اگر فکر میکنیتو یکی(تو یک تن هستی)نه ای هزاری(و نه هزار تن)
user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۳/۱۱ - ۱۱:۳۷:۲۴
ستیزه جوییِ قلاووز را می توان چاره کرد؛ اما اگر ستیزه جویی قلاووز باشد، گمراهی فراگیر می شود..از نگاه مولوی گل مظهر صلح جویی و خار بدخو مظهر جنگ جویی است
user_image
روفیا
۱۳۹۷/۰۳/۱۲ - ۰۱:۳۰:۵۰
درود نادر جان از یک جهت با شما هم رایم. اگر از زاویه نگاه وحدت وجودی نگاه کنیم هر کدام از ما هزاران و بلکه بی نهایتیم :نقش من از چشم تو آواز دادکه منم تو تو منی در اتحادشاید بقیه عناصر، مراحل گوناگون تکامل وجودی خود ما باشند از آنرو که روح واحدی از جنس هستی در همه ما جریان دارد. ولی آنجا که می گوید « تو چراغ خود برافروز »، دارد بر فردیت individuality ما تاکید می کند، یعنی می گوید تو دارای تشخص و تفردی هستی که تو را از سایر موجودات جدا می کند. تو یک نفری، هزاران نفر نیستی! بنابراین گویا خوانش نخست آنطور که 7 گرامی گفتند مراد مولانا باشد.من هم همیشه آنگونه می خواندم ولی در کانال تلگرام شمس و مولانا جای ویرگول بر معنای دوم صحه می گذاشت.
user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۳/۱۲ - ۰۲:۳۶:۵۶
روفیا جان، سپاس از روشن گری و بیان دلنشینتان ..به گمان من اگر مولوی قصد داشت تنها اهمیت و جایگاه فردیت ما را در این بیت مطرح نماید، بهتر بود اینگونه می سرود:تو یکی، نه آن هزاری، تو چراغ خود برافروزاما دوست دارم با نوع خوانش دوم، این برداشت را داشته باشم که علاوه بر حفظ مفهوم زیبای فوق، به نوعی بر "میزان" تاثیر گذاری عملکرد من در مقابل آن هزار نیز تاکید مشخصی نموده و امیدواری نیز می دهد..
user_image
علی
۱۳۹۷/۰۵/۱۶ - ۲۳:۰۱:۲۶
آقا نادر لطفا مثال بیاورید در مورد اینکه گفتید از نگاه مولانا گل نماد صلح جویی است
user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۵/۱۷ - ۱۰:۱۰:۱۲
درود.. علی جانبرداشتی بود از این بیت زیبای مولوی:جمله گل‌ها صلح جو و خار بدخو جنگ جوخیز ای وامق تو باری عهد عذرا تازه کن
user_image
امیر
۱۳۹۷/۰۷/۱۴ - ۰۱:۳۱:۴۶
در مورد بیت به موافقت بیابد تن و جان سماع جانی /ز رباب و دف و سرنا و ز مطربان بیاموز ساز ها هر کدام در موافقت و هماهنگی باهم است که ملودی و موسیقی می سازند و این هنر مطربان است که چنین هماهنگی ایجاد می کنند و با این موسیقی است که جان آدمی به رقص و سماع در می آید . از مخالف نوازی انتظار هنر نمی توان داشت . ما نیز باید هر یک ساز موافق خود را بنوازیم و در این سماع جانی همراه شویم .جنگ ساز مخالف است . چراغ خاموش ساز مخالف است . ...
user_image
محسن
۱۳۹۸/۰۷/۰۸ - ۱۳:۳۸:۳۰
سلام به نظر در مصراعِ پایانی «قامتِ کوژ» درست تر هست همانطور که داریم «کوژپُشت» و واژگانِ فارسی را نباید معرب کنیم لطفا اصلاح کنید.
user_image
هادی بهار
۱۳۹۸/۱۰/۰۴ - ۰۸:۰۱:۰۷
وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَی کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍسلامشاید بتوان به آیه فوق هم اشاره کرد و ..
user_image
کاملیا
۱۳۹۸/۱۲/۰۱ - ۰۹:۳۷:۵۷
درود بر همه.در
پاسخ به امیربدو گفت کای پشت بخت تو کوزکسی از شما زنده مانده ست نوزفردوسی
user_image
کاملیا
۱۳۹۸/۱۲/۰۱ - ۰۹:۴۰:۱۴
با پوزش این
پاسخ به محسن گرامی بود نه امیر.
user_image
Karma Fr
۱۳۹۹/۰۲/۱۸ - ۱۸:۵۵:۳۵
تو یکی نه ای، هزاری:به عبارتی هم در زنجیره ی علت و معلول، وقتی یکی روشن شد، چه بسا به سیر تصاعدی، بالاخره به روشنی هزار نفر بینجامد تا چه رسد که آن یک تن قافله سالار جمعی باشد
user_image
الهام
۱۳۹۹/۰۲/۱۹ - ۱۵:۱۶:۰۷
این شعر توسط آقای فرهاد لقایی اجرا شده است لینک مربوطهپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
راضیه
۱۳۹۹/۰۳/۱۴ - ۰۵:۰۷:۳۷
تو یکی نه‌ای، هزاری... بسیار واضح و شفاف مولوی داره میگه نا امید نشو از روشن کردن یک چراغ در تاریکی(چراغ خود) تو هزاری(یعنی خودت رو دست کم نگیر تو بسیاری)
user_image
امیر محمد بهرامیان
۱۳۹۹/۰۴/۱۹ - ۱۲:۲۹:۱۸
میبینم بعضی دوستان میگن که شعر مخالف فلان ضرب المثل هست یا مخالف فلال سخن هست دوستان ما قرار نیست شعر حضرت مولانا رو با یک ضرب المثل بسنجیم بلکه باید این شعر معیار قرار داده بشه و اون مطالب بر اساس این اشعار رد یا قبول بشوند پس بهتره بگیم فلان ضرب المثل خلاف این شعر هست نه این شعر خلاف اون ضرب المثل
user_image
ریحانه
۱۳۹۹/۰۵/۲۵ - ۰۵:۰۷:۰۷
سلامکوز یک واژه فارسی ست و از کوزه میاد و یعنی مثل کوزه خمیده.
user_image
Polestar
۱۳۹۹/۰۶/۳۰ - ۰۷:۱۵:۳۷
مولوی مگه وحی منزله که همه چی باید با این سنجیده بشن؟!
user_image
مجتبی.ب
۱۳۹۹/۰۷/۲۹ - ۱۴:۳۵:۳۸
سلام عزیزان.بنظرم این دو جمله در بیت 5 باهم تضاد دارند!اگر اینطور نیست لطف میکنید به من توضیح دهید:(...مگو...زصلح من چه آید)معنای صلح میدهد(...تو چراغ خود برافروز)معنای جداکردن راه از دیگران میدهدمشتاق
پاسخهایتان هستمسپاسگزارم.
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۷/۲۹ - ۱۷:۵۸:۲۲
گرامی مجتباتو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آیدتو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروزبه نظر جز همبستگی سخن دیگری نیست، این {تو} خطاب به همه است. می گوید:اگر کشمکشی می بینید خودتان را مصلح تنها ندانید که اگر هر کسی به تنهایی قد علم کند جمع تنهاها هزاران می شود.
user_image
حمید رضا۴
۱۳۹۹/۰۷/۳۰ - ۱۴:۰۴:۴۹
درود به ناباور و مجتبای گرامی،تو یکی، نه‌ای هزاری، تو چراغ خود برافروزبه نگر من “ هزار“ در این مصرع دلالت به “همه“ در مصرع پیشین و “هزار مرده“ و “هزار قامت کوز“ در بیت آخر می کند.برداشت من اینست که تو “منحصر به فرد“ هستی و جزئی از آن “هزار“ها نیستی، پس تو کار درست خودت را انجام بده.در این جهان کمابیش همه شیفته “باور“های خود هستند و با احساساتی شدن، در جنگ با دیگران. اما شما ناباور عزیز با مهربانی چراغ خود را برافروخته اید. چشم من هر روز به دنبال نوشته های شماست تا بهره ای ببرم. در چند سال اخیر از شما بسیار آموخته ام. از شما سپاسگزارم.
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۷/۳۰ - ۱۵:۴۹:۴۲
گرامی محمد رضادر لغتنامه [آنایی] را جاهل احمق یا جهالت و حماقت معنا کرده است
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۷/۳۰ - ۱۶:۳۵:۵۴
گرامی حمید رضاتا مرا شمع، درین مهد ادب می شُمَریخوش نسیمی، زِ درِ کلبه ی دل می گذریسپاس از مهرِ شما
user_image
امیر ارسلان
۱۳۹۹/۰۸/۰۴ - ۰۸:۴۲:۵۷
این شعر مرا به یاد مفهوم اثر پروانه‌ای می‌ندازه. کوچکترین اقدامات نیز تاثیر گذارند.
user_image
محسن
۱۳۹۹/۰۸/۲۹ - ۱۶:۰۶:۵۹
به نظرم مهم ترین چیزی که تو این شعر هست حالت امری شعره که با فعل شمع خود برافروختن کل این اشعار به معنا و مفهوم کلی و خاص خود می رسه و دیگه نیازی به هیچ تفسیر و معنی نیست. چون شاید تمام تلاش مولانا برای بیدار کردن ما باشه تا اینکه معما بزاره جلومون و بگه حلش کنید
user_image
حسن شیخ حسینی
۱۳۹۹/۱۰/۲۵ - ۱۶:۰۹:۲۷
عجب انرژی دارم میگیرم از این تجربه زیستی مولانا... فردیت... منم آدم هستم... نقش خودم... حسن بودن...
user_image
امین
۱۳۹۹/۱۲/۱۴ - ۱۹:۰۱:۱۵
سلام بنظر من اگر جای مصرع ها را مثل زیر کمی جابجا کرد معنی شعر بهتر درک شود.اگر فکر می کنید اشتباه می‌کنم لطفاً بگید.ممنون.اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوزبه شب فراق سوزان تو چو شمع باش تا روزتو مخالفت همی‌کش تو موافقت همی‌کنچو لباس تو درانند تو لباس وصل می‌دوزبه موافقت بیابد تن و جان سماع جانیز رباب و دف و سرنا و ز مطربان درآموزبه میان بیست مطرب چو یکی زند مخالفهمه گم کننده ره را چو ستیزه شد قلاوزتو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آیدتو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروزکه یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهترکه به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز
user_image
امین
۱۳۹۹/۱۲/۱۴ - ۱۹:۰۴:۵۷
ببخشید فاصله بین مصرع ها حذف شد--اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوزبه شب فراق سوزان تو چو شمع باش تا روزتو مخالفت همی‌کش تو موافقت همی‌کن--چو لباس تو درانند تو لباس وصل می‌دوزبه موافقت بیابد تن و جان سماع جانیز رباب و دف و سرنا و ز مطربان درآموزبه میان بیست مطرب چو یکی زند مخالف-همه گم کننده ره را چو ستیزه شد قلاوزتو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید--تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروزکه یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهترکه به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز
user_image
ستارک s.khoshnevis@yahoo.com
۱۴۰۰/۰۹/۰۶ - ۰۱:۴۱:۱۶
دوستان گرامی کدام خوانش درست هست؟  ... تو «چراغِ خود» برافروز... یا ... تو چراغ، خود، برافروز...  سپاس
user_image
محمد حارث محمدی
۱۴۰۱/۰۱/۱۲ - ۱۶:۱۶:۲۸
آیا میشود کلمه کوز را در مصرع اخیر توضیح دهید ؟
user_image
سید مرتضی عمادیان
۱۴۰۱/۰۴/۰۱ - ۱۴:۰۰:۰۲
در جواب " باید بسوزیم و بسازیم" در کنار "حدیث بیخبران است با زمانه بساز، زمانه با تو نسازد تو با زمانه ستیز" میشه از این شعر استفاده کرد. خیلی عالی
user_image
حسن جلالی زاده
۱۴۰۱/۰۸/۲۹ - ۱۵:۳۱:۴۶
اساسا راه معنویت دو مشخصه بی نظیر دارد. یکی این که مثل شنا کردن بر خلاف جهت آب است  و دوم اینکه کاملا انفرادی است و به هیچ وجه شکل یک هنجار اجتماعی را بخود نمی گیرد چرا که عرفاعمیقا جمع را در گمراهی و در تاریکی در حال کور مال کور مال کردن می دانند و اگر سالک در راه خویش سخت استوار باشد چون چراغی می‌شود که هیبت تاریکی را میشکند منش و کیش جماعت به مثال بیست مطرب برای رسیدن به هدف، مانند سکون  حواس، جهت خواباندن ماست  و تنها ساز مخالف است که این خواب را آشفته می کند هیبت تاریکی را حتی یک کرم شب تاب نیز در هم  می‌شکند و دریغ از ما خفتگان که خویش را بیدار میپنداریم
user_image
شاهر وطندوست
۱۴۰۱/۰۹/۲۱ - ۰۷:۴۰:۲۵
قلاووز همان قلاویز در فارسی می‌باشد که معنای آن پیشرو و رهبر است و در اینجا منظور رهبر نوازندگان (رهبر ارکستر) می‌باشد ، قلاویز ابزاریست که داخل سوراخی را که با مته ایجاد شده رزوه میزند تا پیچ بسته شود در واقع کار پیشرو و راه باز کن انجام میدهد. ضرب المثل ترکی با قلاووز (قلوز،ghèlõz) : قلوزو قارقا اولانین بورنو آشغالدان چیخماز (کسیکه راهنمایش کلاغ باشد دماغش از آشغال بیرون نمیاد) (کنایه از انتخاب راهنمای نامناسب)  
user_image
رستم وهاب زاده
۱۴۰۲/۰۱/۱۸ - ۰۳:۴۴:۵۶
سلام  چو لباس تو‌ درانند لباس وصل می دوز  یا  چو لباس تو دراند تو لباس وصل می دوز          
user_image
Naghmeh ilbeigi
۱۴۰۲/۰۳/۰۹ - ۰۳:۴۹:۳۹
من این بیت را از این شعر ، از معلمم یادگاری گرفتم. و وقتی معنی شعر را می فهمید واقعا درک می کنید که چقدر با ظرافت جملات پند آموز در آن پنهان شدند. تو مگو  به جنگند و ز صلح من چه آید تو یکی نه ای، هزاری تو چراغ خود برافروز
user_image
فرهود
۱۴۰۲/۰۷/۰۹ - ۱۲:۳۷:۰۸
به میان بیست مطرب چو یکی زند مخالف/ همه گم‌کنند ره را چو ستیزه شد قلاوز چند اصطلاح موسیقی در این بیت هست: ره یعنی مقام (یا شاید آهنگ)  مخالف زدن: تغییر مقام (یا شاید در اینجا اشتباه زدن) چه رَه بود این که زد در پرده مطرب؟ (حافظ) قلاوز (رهبر دسته نوازندگان که نوازندگان باید پیوسته به او توجه می‌کرده‌اند در عکس برخی از گروه‌های موسیقی دوره قاجار که مانده است در کنار نوازندگان و خواننده، شخصی هم دیده می‌شود که طوری می‌نشسته که نوازندگان او را ببینند منبعی ندیده‌ام که رهبری به چه شکل بوده مسلما از سایرین تجربه بیشتری داشته و شاید گاهی با گروه ساز می‌زده است یا شاید همیشه بدون ساز بوده است عکس نمونه‌ای را در اینجا می‌گذارم  از نوازندگان دوره قاجار؛ نفر آخر سمت راست احتمالا قلاوز بوده و نفر آخر سمت چپ خواننده ) البته شیوه موسیقی در زمان مولوی با دوره‌های اخیر متفاوت بوده است. آن‌طور که سلطان ولد در شعری گفته‌است مولوی پول زیادی را صرف پرداخت به نوازندگان می‌کرده است طوری که سلطان ولد می‌گوید برای مطرب‌ها در مجلس سماع مولانا رمقی باقی نمی‌مانده است و خواننده دیگر توان خواندن نداشته است اما مولانا همچنان چرخ می‌زده و سماعش ادامه داشته است. سلطان ولد می‌گوید در قونیه قوالی (خواننده‌ای) نمانده بود که گلویش از زیاد خواندن نگرفته باشد. سیم و زر را به مطربان می‌داد هرچه بودش ز خان و مان می‌داد یک نفس بی‌ سماع و رقص نبود روز و شب لحظه‌ای نمی‌آسود تا حدی که نماند قوّالی کو ز گفتن نگشت چون لالی همه‌شان را گلو گرفت از بانگ جمله بیزار گشته از زر و دانگ (ولدنامه)   ضمنا قلاوز رهبر کاروان هم معنی می‌دهد که راه را به کاروانیان نشان می‌داده است.    
user_image
سهیل امانی
۱۴۰۲/۱۰/۰۴ - ۰۱:۳۹:۲۷
واقعا تعجب میکنم که چطور مولانا چند صد سال جلوتر از زمان خودش زندگی میکرده. این شعر چقدر زیباست و واقعا به عنوان یه مدرس آموزش تندخوانی کیف کردم. چو لباس تو‌ درانند لباس وصل می دوز  یا  چو لباس تو دراند تو لباس وصل می دوز  
user_image
یاشار حبی
۱۴۰۲/۱۱/۱۱ - ۱۷:۵۸:۵۰
دقیقا معنی این جمله است که: باید از خود شروع کرد ...
user_image
سمیرا احمدی
۱۴۰۲/۱۲/۲۳ - ۰۴:۰۸:۴۹
سپاس از آقای شاهین‌دژی بابت خوانش درست و دقیقشون 👌
user_image
Sufi Molana
۱۴۰۳/۰۵/۱۲ - ۰۵:۲۵:۴۶
سلام  خیلی مهم تو زندگی تراوش و ارتعاش ما اینکه ما ۷دا رو ارتعاش میدیم  صلح رو گسترده میکنیم یا خشم و نفرت محصول ماست ، خدا به ما فرمان عشق میده و صبر  وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ اینکه ادمی با ایمان و فضا گشای بتونه عشق رو ترویج بده نه خشم رک