
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۲۰۳
۱
برو برو که نفورم ز عشق عارآمیز
برو برو گل سرخی ولیک خارآمیز
۲
مقام داشت به جنت صفی حق آدم
جدا فتاد ز جنت که بود مارآمیز
۳
میان چرخ و زمین بس هوای پرنورست
ولیک تیره شود چون شود غبارآمیز
۴
چو دوست با عدو تو نشست از او بگریز
که احتراق دهد آب گرم نارآمیز
۵
برون کشم ز خمیر تو خویش را چون موی
که ذوق خمر تو را دیدهام خمارآمیز
۶
ولیک موی کشان آردم بر تو غمت
که اژدهاست غمت با دم شرارآمیز
۷
هزار بار گریزم چو تیر و بازآیم
بدان کمان و بدان غمزه شکارآمیز
۸
به گردنامه سحرم به خانه بازآرد
خیال یار به اکراه اختیارآمیز
۹
غم تو بر سفرم زیر زیر میخندد
که واقفست از این عشق زینهارآمیز
۱۰
به پیش سلطنت توبهام چو مسخره ایست
که عشق را نبود صبر اعتبارآمیز
۱۱
سخن مگوی چو گویی ز صبر و توبه مگوی
حدیث توبه مجنون بود فشارآمیز
تصاویر و صوت

نظرات
همایون