
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۲۲۰
۱
دام دگر نهادهام تا که مگر بگیرمش
آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش
۲
آنک به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش
گرچه گذشت عمر من باز ز سر بگیرمش
۳
دل بگداخت چون شکر بازفسرد چون جگر
باز روان شد از بصر تا به نظر بگیرمش
۴
راه برم به سوی او شب به چراغ روی او
چون برسم به کوی او حلقه در بگیرمش
۵
درد دلم بتر شده چهره من چو زر شده
تا ز رخم چو زر برد بر سر زر بگیرمش
۶
گرچه کمر شدم چه شد هر چه بتر شدم چه شد
زیر و زبر شدم چه شد زیر و زبر بگیرمش
۷
تا به سحر بپایمش همچو شکر بخایمش
بند قبا گشایمش بند کمر بگیرمش
۸
خواب شدست نرگسش زود درآیم از پسش
کرد سفر به خواب خوش راه سفر بگیرمش
تصاویر و صوت

نظرات
پیچک
تبسم
Mb
۸
مبین
ما را همه شب نمی برد خواب
مَهدی
حسن خورگوئی
پریا
N Borhani