
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۲۲۶
۱
آن یار ترش رو را این سوی کشانیدش
زین ساغر خندان رو جامی بچشانیدش
۲
زین باده نخوردست او زان بارد و سردست او
با این همه بدهیدش جامی بپزانیدش
۳
او سرکه چرا آرد غوره ز چه افشارد
زان زهر همیبارد تا جمله بدانیدش
۴
آن باده انگوری نفزاید جز کوری
پهلوی چنین باده بالله منشانیدش
۵
باشد بودش سکته در گور نباید کرد
زین آب خضر یک کف در حلق چکانیدش
تصاویر و صوت

نظرات