
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۲۳۰
۱
جانم به چه آرامد ای یار به آمیزش
صحت به چه دریابد بیمار به آمیزش
۲
هر چند به بر گیری او را نبود سیری
دانی به چه بنشیند این بار به آمیزش
۳
آن تشنه ده روزه کی به شود از کوزه
الا که کند آبش خوش خوار به آمیزش
۴
در وصل تو میجوید وز شرم نمیگوید
کامسال طرب خواهد چون پار به آمیزش
۵
کاری که کند بنده تقدیر زند خنده
کای خفته بجو آخر این کار به آمیزش
۶
زیرا که به آمیزش یک خشت شود قصری
زیرا که شود جامه یک تار به آمیزش
۷
اندر چمن عشقت شمس الحق تبریزی
صد گلشن و گل گردد یک خار به آمیزش
تصاویر و صوت

نظرات