مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۲۳۳

۱

درون ظلمتی می‌جو صفاتش

که باشد نور و ظلمت محو ذاتش

۲

در آن ظلمت رسی در آب حیوان

نه در هر ظلمتست آب حیاتش

۳

بسی دل‌ها رسد آن جا چو برقی

ولی مشکل بود آن جا ثباتش

۴

خنک آن بیدق فرخ رخی را

که هر دم می‌رساند شه به ماتش

۵

بسی دل‌ها چو شکر شد شکسته

نگشته صاف و نابسته نباتش

۶

بپوشیده ز خود تشریف فقرش

هم از یاقوت خود داده زکاتش

۷

اگر رویش به قبله می‌نبینی

درون کعبه شد جای صلاتش

۸

شب قدرست او دریاب او را

امان یابی چو برخوانی براتش

۹

ز هجران خداوند شمس تبریز

شده نالان حیاتش از مماتش

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 474
عندلیب :

نظرات

user_image
عباس غلامی
۱۳۹۹/۰۴/۲۳ - ۰۵:۰۴:۰۸
این کار رو استاد محمدرضا لطفی به همراه استاد محمد قوی حلم در کنسرت جشنواره فجر خونده واقعا اونجا حال دیگریست