مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۲۳۹

۱

ای خواجه تو عاقلانه می‌باش

چون بی‌خبری ز شور اوباش

۲

آن چهره که رشک فخر فقرست

با ناخن زشت خویش مخراش

۳

آن بت به خیال درنگنجد

بت‌ها به خیال خانه متراش

۴

جمله بت و بت پرست چون اوست

غیر کل و جمله چیست جز لاش

۵

نی فهم کنند خلق این را

نی دستوری که دم زنم فاش

۶

این ماش برنج احولانست

ور نی نه برنج هست و نی ماش

۷

پایان‌ها را کجا شناسند

چون پوشیدست رشک روهاش

۸

گر می‌دزدی ز زندگان دزد

ای دزد کفن به شب چو نباش

۹

اما ز قضاست مات من مات

هم حکم قضاست عاش من عاش

۱۰

خامش که ز شب خبر ندارد

آن کس که به روز خورد خشخاش

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 475
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۷/۲۸ - ۰۰:۳۴:۴۰
آن بت به خیال درنگنجدبت‌ها به خیالخانه متراش..