مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۲۴۲

۱

گر لاش نمود راه قلاش

ای هر دو جهان غلام آن لاش

۲

ای دیده جهان و جان ندیده

جانست جهان تو یک نفس باش

۳

گردیست جهان و اندر این گرد

جاروب نهان شدست و فراش

۴

این مشعله از کجاست بینی

آن روز که بشکنی چو خشخاش

۵

عشقی که نهان و آشکارست

خون ریز و ستمگرست و اوباش

۶

چون کشته شوی در او بمانی

من مات من الهوی فقد عاش

۷

عشقست نه زر نهان نماند

العاشق کل سره فاش

۸

لا حسن یلد حیث لا عشق

شاباش زهی جمال شاباش

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 476
عندلیب :

نظرات