
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۲۴۸
۱
ساقیا بیگه رسیدی می بده مردانه باش
ساقی دیوانگانی همچو می دیوانه باش
۲
سر به سر پر کن قدح را موی را گنجا مده
وان کز این میدان بترسد گو برو در خانه باش
۳
چون ز خود بیگانه گشتی رو یگانه مطلقی
بعد از آن خواهی وفا کن خواه رو بیگانه باش
۴
درهای باصدف را سوی دریا راه نیست
گر چنان دریات باید بیصدف دردانه باش
۵
بانگ بر طوفان بزن تا او نباشد خیره کش
شمع را تهدید کن کای شمع چون پروانه باش
۶
کاسه سر را تهی کن وانگهی با سر بگو
کای مبارک کاسه سر عشق را پیمانه باش
۷
لانه تو عشق بودست ای همای لایزال
عشق را محکم بگیر و ساکن این لانه باش
تصاویر و صوت

نظرات
تاوتک
تاوتک
خواجه ابراهیم
ابراهیم م
شقایق عسگری