
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۲۵۰
۱
به شکرخنده اگر میببرد جان رسدش
وگر از غمزه جادو برد ایمان رسدش
۲
لشکر دیو و پری جمله به فرمان ویند
با چنین عز و شرف ملک سلیمان رسدش
۳
صد هزاران دل یعقوب حزین زنده بدوست
کر و فر شرف یوسف کنعان رسدش
۴
لب عیسی صفتش مرده به دم زنده کند
گر پرد با پر جان جانب کیوان رسدش
۵
نوح وقتیست که عشق ابدی کشتی اوست
گر جهان زیر و زبر کرد به طوفان رسدش
۶
عشق او گرد برانگیخت ز دریای عدم
ید بیضا و عصایی شده ثعبان رسدش
۷
جملگی تشنه دلان قوت از او مییابند
با چنین لقمه دهی شهرت لقمان رسدش
تصاویر و صوت

نظرات
تاوتک