
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۲۵۸
۱
آن مایی همچو ما دلشاد باش
در گلستان همچو سرو آزاد باش
۲
چون ز شاگردان عشقی ای ظریف
در گشاد دل چو عشق استاد باش
۳
گر غمی آید گلوی او بگیر
داد از او بستان امیرداد باش
۴
جان تو مستست در بزم احد
تن میان خلق گو آحاد باش
۵
گاه با شیرین چو خسرو خوش بخند
گه ز هجرش کوه کن فرهاد باش
۶
گه نشاط انگیز همچون گلشنش
گه چو بلبل نال و خوش فریاد باش
۷
پیش سروش چون خرامد خاک باش
چون گلش عنبر فشاند باد باش
۸
حاصل اینست ای برادر چون فلک
در جهان کهنه نوبنیاد باش
۹
در میان خارها چون خارپشت
سر درون و شادمان و راد باش
تصاویر و صوت

نظرات
محمدامین
نادر..
شیرین
همایون