
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۲۶۰
۱
اندرآمد شاه شیرینان ترش
جان شیرینم فدای آن ترش
۲
چشم کژبین را بگفتم کژ مبین
کس کند باور گل خندان ترش
۳
در هر آن زندان که درتابد رخش
کس نماند در همه زندان ترش
۴
گرد باغش گشتم و والله نبود
میوهای اندر همه بستان ترش
۵
در حرم خندان بود سلطان ولیک
مینماید خویش در دیوان ترش
۶
گر تو مرد مؤمنی باور مکن
انگبین و شکر و ایمان ترش
۷
منکر ار باشد ترش نبود عجب
نسبتی دارد به بادنجان ترش
تصاویر و صوت

نظرات