
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۲۷۵
۱
چون بزند گردنم سجده کند گردنش
شیر خورد خون من ذوق من از خوردنش
۲
هین هله شیرِ شکار ! پنجه ز من برمدار
هین که هزاران هزار منّتِ آن بر منش
۳
پخته خورد پختهخوار خام خورد عشقِ یار
خام منم ای نگار که نتوان پختنش
۴
ای تو دهلزن به قل بنده تو را چون دهل
در تو درآویخته همچو دهل میزنش
۵
گوشِ همه سرخوشان عشق کشد کشکشان
عشقِ تو داوودِ توست موم شده آهنش
۶
دل همه مال و عقار خرج کند در قمار
چونک برهنه شود چرخ دهد مخزنش
۷
دل ز سخن مال مال خواست زدن پر و بال
پرتو نور کمال کرد چنین الکنش
تصاویر و صوت

نظرات
شکوه
امین کیخا
امین کیخا
..