مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۲۸۲

۱

تمام اوست که فانی شدست آثارش

به دوستگانی اول تمام شد کارش

۲

مرا دلیست خراب خراب در ره عشق

خراب کرده خراباتیی به یک بارش

۳

بگو به عشق بیا گر فتاده می‌خواهی

چنان فتاد که خواهی بیا و بردارش

۴

میا به پیش ز درش ببین که می‌ترسم

ز شعله‌ها که بسوزی ز سوز اسرارش

۵

وگر بگیردت آتش به سوی چشم من آ

که سیل سیل روانست اشک دربارش

۶

حدیث موسی و سنگ و عصا و چشمه آب

ز اشک بنده ببینی به وقت رفتارش

۷

برآر بانگ و بگو هر کجا که بیماریست

صلای صحت و دولت ز چشم بیمارش

۸

برآ به کوه و بگو هر کجا که خفته دلیست

صلای بینش و دانش ز بخت بیدارش

۹

که نور من شرح الله صدره شمعیست

که در دو کون نگنجد فروغ انوارش

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 489
عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۳۱ - ۱۲:۵۵:۰۶
دوستگانی باده ای است به یاد دوستان خوردن ، شاید دوستکامی هم بشود البته علامه دهخدا ننوشته است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۳۱ - ۱۳:۱۸:۳۶
خفته دل یعنی غافل
user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۳/۰۸/۱۳ - ۰۶:۵۶:۰۹
با پوزش از امین عزیز درمورد دوستگانی و دوستگانی اول باید اشاره داشت که به معنی پیاله و جام و شاید هم استگان / استکان است در بلخ مثلی است رایج که می گویند : به دوستگانی اول از هوش رفت یعنی هنوز با پیاله ی اول کارش تمام شد/ ظاهراً نظر مولانا هم همین است :به دوستگانی اوّل تمام شد کارش
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۳/۰۸/۱۳ - ۰۹:۵۴:۱۱
سلام، دوست+کام، دوستکامی چنانکه که در فرهنگ معین آمده است:1 به کام دوستان زیستن، در برابر دشمنکامیبختیاری..2 میگساری با یاران و دوستان3 می که با یا به یاد دوستان نوشند4پیاله به دست کسان دادن تا به یاد دوستان نوشند.4 ظرف آب یا شربت که در مجالس از برای عموم می نهند.و اما دوستگان محبوب است و دوستگانی پیاله ای که از روی صفا در نوبت خویش به دیگری دهند.به قول شیخ شیراز:قدح چون دور ما باشد، به هشیاران مجلس دهمرا بگذار، تا حیران بمانم ، چشم بر ساقی!! با پوزش از گستاخی.