
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۲۹۴
۱
کل عقل بوصلکم مدهش
کل خد ببینکم مخدش
۲
مست گشتم ز طعنه و لافش
دردیش خوشتر است یا صافش
۳
بصر العقل من جلالتکم
مثل الترک عینه اخفش
۴
کر شوم تا بلندتر گوید
هر که او دم زند ز اوصافش
۵
شارب الخمر کیف لا یسکر
صاحب الحشر کیف لا ینعش
۶
زان دمی کو دمید در عالم
گشت پرگل ز قاف تا قافش
۷
مسکن الروح حول عزته
مسکن لیس فیه یستوحش
۸
اندرآید سپهر تا زانو
چو کشد بوی مشک از نافش
۹
من اتاه الی الخلود اتی
و انتهی من مکانه المرعش
۱۰
جان برید از جهان و عذرش این
کالفتی یافتم ز ایلافش
تصاویر و صوت

نظرات