مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۳۲۶

۱

عاشقی و آنگهانی نام و ننگ

او نشاید عشق را ده سنگ سنگ

۲

گر ز هر چیزی بلنگی دور شو

راه دور و سنگلاخ و لنگ لنگ

۳

مرگ اگر مرد است آید پیش من

تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ

۴

من از او جانی برم بی‌رنگ و بو

او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ

۵

جور و ظلم دوست را بر جان بنه

ور نخواهی پس صلای جنگ جنگ

۶

گر نمی‌خواهی تراش صیقلش

باش چون آیینه پرزنگ زنگ

۷

دست را بر چشم خود نه گو به چشم

چشم بگشا خیره منگر دنگ دنگ

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 506
عندلیب :

نظرات

user_image
محمود قاهری
۱۳۹۰/۱۱/۲۶ - ۱۲:۴۵:۰۳
مصرع ششم بنظر به صورت زیر ارجح است:تا کشم خود در کنارش تنگ تنگ
user_image
ahmad
۱۳۹۱/۰۲/۳۱ - ۰۲:۳۸:۰۹
دربرخی از اسناد بیت سوم بدین صورت آمده است:مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من ازاو جانی ستانم جاودان اوزمن دلقی ستاند رنگ رنگ
user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۴/۰۲/۲۳ - ۰۸:۱۳:۰۸
پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
امین
۱۳۹۴/۰۳/۱۶ - ۰۵:۱۶:۵۹
مرگ اگر مرد است گو نزد من آیتا در آغوشش بگیرم تنگ تنگمن ازو جانی ستانم جاوداناو زمن دلقی ستاند رنگ رنگ ایا ابیات بالا درست نیستند؟
user_image
رضا
۱۳۹۴/۰۴/۳۱ - ۰۳:۰۹:۱۶
مصرع دوم بیت سوم بایدبه این صورت باشد:تادرآغوشش بگیرم تنک تنگ
user_image
محمد فلاحی
۱۳۹۴/۰۷/۰۹ - ۰۶:۵۶:۰۳
دوستان گرامی ابیات به این شکل صحیح می باشند:مرگ اگر مرد است گو نزد من ای تا در اغوشش بگیرم تنگ تنگمن ز او جامی ستانم هفت رنگاو زمن جانی ستاند رنگ رنگ
user_image
فرهاد یزدان پناه
۱۴۰۱/۰۶/۲۸ - ۱۳:۲۳:۳۴
با عرض سلام و درود خدمت شما عزیزان.بنده درجایی این شعر را اینگونه خواندم نمیدونم صحیح است یا غلط مرگ اگر مرد است گو نزد من آی   تا درآغوشش بگیرم تنگ تنگ من از او عمری ستانم جاودان     او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ
user_image
رهاد سرامی
۱۴۰۲/۰۴/۰۴ - ۰۸:۰۷:۲۷
درود بر شما بزرگواراناستاد قدمعلی سرامی این بیت را به این شکل خوانده‌اند:مرگ اگر مرد است گو نزد من آیتا در آغوشش بگیرم تنگْ تنگ...ویدیو را ببینید:مرگ، عمر جاودانه است!
user_image
محسن جهان
۱۴۰۲/۰۹/۰۹ - ۰۴:۵۷:۵۸
بر اساس آیه قرآن که می‌فرماید "کل نفس ذائقه الموت" ابیات ۳ و ۴ فوق به همین مطلب اشاره دارد. اولیا، انبیا و انسان‌های مجذوب عشق الهی، در مواجه با مرگ آنرا با آغوش باز می‌پذیرند. زیرا واقعیت زندگی در این کره خاکی را فقط در عبودیت و هموارسازی مسیر تعالی و اتصال به او می‌پندارند.