
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۳۴۱
۱
امروز بحمدالله از دی بترست این دل
امروز در این سودا رنگی دگرست این دل
۲
در زیر درخت گل دی باده همیخورد او
از خوردن آن باده زیر و زبرست این دل
۳
از بس که نی عشقت نالید در این پرده
از ذوق نی عشقت همچون شکرست این دل
۴
بند کمرت گشتم ای شهره قبای من
تا بسته بگرد تو همچون کمرست این دل
۵
از پرورش آبت ای بحر حلاوتها
همچون صدفست این تن همچون گهرست این دل
۶
چون خانه هر مؤمن از عشق تو ویران شد
هر لحظه در این شورش بر بام و درست این دل
۷
شمس الحق تبریزی تابنده چو خورشیدست
وز تابش خورشیدش همچون سحرست این دل
تصاویر و صوت

نظرات
ناشناس
مینا
بیبسواد
فرشید