
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۳۴۷
۱
سوی آن سلطان خوبان الرحیل
سوی آن خورشید جانان الرحیل
۲
کاروان بس گران آهنگ کرد
هین سبکتر ای گرانان الرحیل
۳
سوی آن دریای مردی و بقا
مردوار ای مردمان هان الرحیل
۴
آفتاب روی شه عالم گرفت
صبح شد ای پاسبانان الرحیل
۵
همچو مرغان خلیلی سوی سر
زانک بیسر نیست سامان الرحیل
۶
سوی اصل خویش یعنی بحر جان
جمع یاران همچو باران الرحیل
۷
ای شده بگلربگان ملک غیب
کمترینه عاشق قان الرحیل
۸
خانه و فرزند و بستر ترک کن
اسپ و استر زین و پالان الرحیل
۹
پیش شمس الدین تبریزی شاه
خاک بیجان گشته با جان الرحیل
تصاویر و صوت

نظرات
بهروز