مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۳۷۱

۱

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌ام

زان می که در پیمانه‌ها اندرنگنجد خورده‌ام

۲

مستم ز خمر من لدن رو محتسب را غمز کن

مر محتسب را و تو را هم چاشنی آورده‌ام

۳

ای پادشاه صادقان چون من منافق دیده‌ای

با زندگانت زنده‌ام با مردگانت مرده‌ام

۴

با دلبران و گلرخان چون گلبنان بشکفته‌ام

با منکران دی صفت همچون خزان افسرده‌ام

۵

ای نان طلب در من نگر والله که مستم بی‌خبر

من گرد خنبی گشته‌ام من شیره‌ای افشرده‌ام

۶

مستم ولی از روی او غرقم ولی در جوی او

از قند و از گلزار او چون گلشکر پرورده‌ام

۷

روزی که عکس روی او بر روی زرد من فتد

ماهی شوم رومی رخی گر زنگی نوبرده‌ام

۸

در جام می آویختم اندیشه را خون ریختم

با یار خود آمیختم زیرا درون پرده‌ام

۹

آویختم اندیشه را کاندیشه هشیاری کند

ز اندیشه بیزاری کنم ز اندیشه‌ها پژمرده‌ام

۱۰

دوران کنون دوران من گردون کنون حیران من

در لامکان سیران من فرمان ز قان آورده‌ام

۱۱

در جسم من جانی دگر در جان من قانی دگر

با آن من آنی دگر زیرا به آن پی برده‌ام

۱۲

گر گویدم بی‌گاه شد رو رو که وقت راه شد

گویم که این با زنده گو من جان به حق بسپرده‌ام

۱۳

خامش که بلبل باز را گفتا چه خامش کرده‌ای

گفتا خموشی را مبین در صید شه صدمرده‌ام

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 521
امیرحسین بذرافشان :
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :
حسین رستگار :

نظرات

user_image
رسته
۱۳۸۸/۰۱/۰۱ - ۰۹:۳۷:۱۶
بیت 5غلط: شیرهدرست : شیره یمنبع : نسخه ی فروزانفر
پاسخ: با تشکر، تصور می‏کنم «شیره‏ی» رسم‏الخط قدیمی برای «شیره‏ای» باشد، لذا مطابق تحقیق شما به صورت «شیره‏ای» تصحیح شد.
user_image
مرضیه دانایی
۱۳۹۲/۰۲/۰۷ - ۱۰:۱۲:۳۱
بیت دوازده بی گاه تصحیح شود به بیگاه
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۱۲ - ۲۰:۲۰:۳۹
پیمانه قفیز یا کفیز می شود و پهلوی است و نیز لغت بالغ با ضم روی حرف ل که نوعی شاخ گاو بوده است که با ان می می نوشیده اند . گویا بالغ گرجی بوده است .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۱۲ - ۲۰:۲۴:۰۹
نوبرده یعنی کسی که تازه برده می شده و روزگار خوبی نبوده است بناچار برده فرمان نمی برده گویا و نوبردگی بد روزگاری بوده هم برای خداوند ( مالک) هم برای وردگ( برده ) .
user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۳/۰۲/۲۶ - ۲۲:۰۳:۴۶
همانطور که جناب رسته اشاره کردند ، در بیت پنجم( شیره ی ) درست است و ( شیره ای ) نادرست . بر طبق غزلیات شمس با گزینش و تفسیر دکتر شفیعی کدکنی .
user_image
امیر
۱۳۹۵/۰۶/۰۶ - ۰۱:۰۱:۳۶
در بعضی از متون مصرع اول بیت سوم بصورت ای پادشاه شهشهان امده است
user_image
آریا
۱۳۹۶/۰۷/۰۵ - ۲۲:۰۹:۴۳
در بیت: ای پادشاه صادقان چون من منافق دیده‌ایبا زندگانت زنده‌ام با مردگانت مرده‌اممنافق به نظر اشتباه می رسد و واژه صحیح موافق است، حتی از نظر معنایی هم خیلی به جمله و ابیات دیگر مرتبط هست و کلا تا جایی که یادمه در جاهای دیگر موافق نوشته شده
user_image
همایون
۱۳۹۶/۰۸/۲۴ - ۱۵:۵۴:۲۱
صادقان و صداقت کلید واژه عرفان است بر عکس نفاق است که از منافع انسان ناشی‌ میشود و از اندیشه او می‌‌آید نفاق اصلی‌ نفاق با خود است نه با دیگرانبیگانگی از خود که در قرن‌های اخیر بعد از روسو مورد نظر فیلسوفان قرار گرفته است با رویکرد‌های متفاوت در حقیقت و بنظر جلال دین ما، انسان باید با دیگران نفاق داشته باشد با غیر عاشقان نمی شود مثل عاشقان رفتار کرد با کسی‌ که سخت است نمی توان نرمی کرد مانند درخت که از زمستان روی گردان است و خود را به خواب می‌زند ولی بر عکس با بهار می‌‌گوید و می‌‌خندد انسان با اندیشه خود است که حالات گوناگون بخود میگیرد یک روز غمگین است و یک روز شاد یک روز مغرور و یک روز افسرده یک روز از دیدن رودد‌ها متعجب و حیرت زدهو به اندازه حالت خود نیازمند می‌‌ است پس نیازمند پیمانه و اندازه نیز هست همه عبادت و تقوی او هم از روی ترس است و محافظ کاری اگر خوب بخود نگاه کنیم می‌‌بینیم که همه کار‌های ما از روی محافظه کاری است نه از روی صداقت عرفان ما همان رسیدن به صداقت ماست که بی‌ حد و مرز استحتی دانشمندان ما نیز نمی توانند ادعای صداقت کنند زیرا هر یک با یک مدل ریاضی میخواهمند دنیا را توضیح بدهند ولی همواره دنیا آنها را حیران میکند اگر به زبان خاموشی که جلال دین با آن‌ می‌‌اندیشد و می‌‌بیند پی‌ ببریم برابر صد انسان معنی‌‌های نو شکار می‌کنیم زبان صادقان خاموشی است که هزار سخن با خود داردو هزار مستی دارد و سیری ئا پذیر است بر عکس زبان اندیشه که همیشه نگران کار‌ها و محاسبات خود است
user_image
معصومه
۱۳۹۶/۰۸/۲۹ - ۰۵:۰۸:۵۹
خطاب به جناب آریا که نمیدونم با توسل به چه منبعی واژه ی منافق رو موافق معرفی کردن! مشکل اینه که فکر میکنیم شاعر اون کلمه ی خاص رو دقیقا با همون معنایی که مد نظر ما هست، میاره... تو این بیت : ای پادشاه صادقان چون من منافق دیده ای / با زندگانت زنده ام با مردگانت مرده ام . منظور شاعر از منافق ، شخصِ "دو رو" و "دوچهره" هست. که کاملا با بیت جور در میاد. ای کاش تا وقتی اطلاعاتمون تو ادبیات کامل نشده نظریه پردازی های مضحک نکنیم.
user_image
ایلیاشید
۱۳۹۷/۰۱/۱۰ - ۱۳:۵۲:۱۲
در دیوان شمس نسخه چاپ سنگی بمبئی سال 1335 شمسی ابیات زیر نیز در صفحه 584 ذیل همین غزل آمده:ای پسر اندر سپهر هفتمین ....با ملائک سالها گردیده امگر بگویم شرح حال خویشرا.....نهصدوهفتاد قالب دیده امگربپرسندم زحال زندگی .... همچو سبزه بارها روئیده امهمچو الیاس اندرآن بحر محیط ....درمیان قعردریا بوده امهمچوخضری درحیات جاودان....قطره ای از جام او نوشیده امجرعه ای از خُم ....این نظر از شاه مردان دیده امهمچو بلبل در گلستان اِرم....در فراقش من بسی نالیده امروشنایی در دل شمس یقین.....چشم باطن را به معنی دیده امبنظر میرسد در تصحیح ها ادیبان چون نتوانسته اند معنی شعر را قبول یا فهم کنند این قسمت را تحزیف نموده اند
user_image
سهیلا
۱۳۹۷/۰۷/۲۱ - ۰۱:۴۳:۱۸
از اساتید و دوستان محترم خواهش می کنم معنی کلمه خنبی در بیت پنجم و تلفظش رو بفرمایند.
user_image
محسن.۲
۱۳۹۷/۰۷/۲۱ - ۰۷:۳۷:۴۶
خُنب، نون ساکن = خُم ، یا ظرف شراب
user_image
فرزام
۱۳۹۷/۰۹/۲۲ - ۱۵:۵۳:۳۱
روزی که عکس روی او‌بر روی زرد من فتد ماهی شوم رومی رخی گر زنگی نو‌برده ام. رومی و زنگی اوج تضاد و دو قطب روبروی هم هستند. رومی مثالی، زیبا و کامل است و زنگی نا زیبا و‌کمال نیافتنی. و البته استعاره ای بسیار زیبا از حضرت مولانا.
user_image
رضا
۱۳۹۷/۱۱/۱۱ - ۰۲:۱۹:۵۹
با سلام به ادبیان و سروراناز دوستان کسی معنای مصرع «در جسم من جانی دگر در جان من قانی دگر» با ملاحظه معنای «قان» به معنای سزخ پررنگ توضیح دهند. سپاس
user_image
ما را همه شب نمی برد خواب
۱۳۹۷/۱۱/۱۱ - ۱۰:۳۰:۱۶
آقا رضا چرا سرخ پر رنگ ؟ آخه چک کردم این واژه معناهای دیگری داره
user_image
مهران
۱۳۹۷/۱۱/۱۱ - ۱۶:۰۵:۳۲
قان به معنای خون است.درجان من قانی دگر
user_image
صبا
۱۳۹۸/۱۰/۲۶ - ۱۳:۴۴:۰۰
خطاب به جناب مهرانکلمه ی قان مخفف خاقان هست، فرمان از طرف خاقان
user_image
صبا
۱۳۹۸/۱۰/۲۶ - ۱۳:۴۹:۵۵
همینطور در قسمت "...در جان من قانی دگر.." قان به معنی قلب هست
user_image
بابک پرتو
۱۳۹۹/۰۱/۲۲ - ۰۹:۱۳:۵۱
از سوئی این دایه یا مایه، یا "مای"، همان "مـی"، یا باده‌ای شده است که سراسر ادبیات ما را از خود لبریزکرده است. این خود سیمرغ یا خداست که "می= باده= بگمز" می‌شود. اینست که مادر و می، ساقی و باده، ارتا و خون، رود = دایه به باهم این‌همانی دارند. همین تساوی ، بکلی برضد رابطه اهورا مزدا یا الله ، با واسطه یا معلم یا رسول یا برگزیده با انسان می‌باشد . این تصویر، برضد هرگونه واسطه ای هست . این تصویر، بیان تحوّل مستقیم ِ خود خدا ، به آموزه اش ، به حقیقتش هست . این تصویر، بیان گیتی شدن ، انسان شدن خداست .اینست که تصویر دایه ، بکلی برضد تصویر معلم و هادی و مرشد و رهنما و پیامبر و مظهر و ... است . این تساوی، در ادبیات عرفانی باقی می‌ماند . مولوی میگوید : برخیز تا شراب به رطل گران خوریم بزم شهنشه است، نه ما باده می‌خریم
user_image
ایمان دوکانه ای
۱۳۹۹/۰۷/۳۰ - ۰۶:۰۹:۱۶
با سلام خدمت اساتید بزرگ مخصوصا استاد کیخادر مصرع ((در جان من قانی دگر)) کلمه قان به معنای سرخ رنگ است اما در اینجا شاعر منظورش [آتش و حرارت ] هست و کلمه قان هم بخاطر سرخی آتش بکار برده.(البته نظر شخص بود و اساتید تصحیح کنن)
user_image
غلامرضامقبلی قرایی
۱۴۰۱/۱۰/۰۲ - ۰۸:۲۵:۴۵
(هوالعظیم)   ای عاشقان ای عاشقان پیمانه راگم کرده ام زان می که درپیمانه ها اندرنگنجد خورده ام   مولوی در یکی از اشعارش می گوید زبان عاشقان را، عاشقان دانند....   بنابراین در این بیت، خطاب به سایر عارفان و عاشقان الهی می گوید که پیمانه وجودی من از میِ انوار بیکران رخ و جمال الهی پر و لبریز و سرریز شده است ، بطوریکه درتجلی نور خدا گمگشته است و خودم را نمی بینم(مرتبه عرفان).   رسدآدمی بجائی که جزخدا نبیند........   ونوع میِ خودرا به گونه ای بیان می کندکه دل و جانش به اندازه ظرفیت وجودی خود از رؤیت جمال حق ، سرمست و مالامال از ذوق و وجد شده است ولذاچنان مئی،عظیم است و در هیچ پیمانه ای نگنجد وازبیکران تابیکران می باشد.   تجلیگه خودکردخداسینه مارا.......   بحر را گر بریزی درکوزه ای چندگنجد قسمت یکروزه ای   (سبحان اللّه)