مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۳۹۴

۱

دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم

عشوه مده عشوه مده عشوه‌ی مستان نخرم

۲

وعده مکن وعده مکن مشتری وعده نی‌ام

یا بدهی یا ز دکانِ تو گروگان ببرم

۳

گر تو بهایی بنهی تا که مرا دفع کنی

رو که به جز حق نبری گرچه چنین بی‌خبرم

۴

پرده مکن پرده مدر در سپس پرده مرو

راه بده راه بده یا تو برون آ ز حرم

۵

ای دل و جان بنده تو، بندِ شکرخنده‌ی تو

خنده‌ی تو چیست؟ بگو، جوشش دریای کرم

۶

طالع استیز مرا از مه و مریخ بجو

همچو قضاهای فلک خیره و استیزه‌گرم

۷

چرخ ز استیزه من خیره و سرگشته شود

زانک دو چندان که ویم گرچه چنین مختصرم

۸

گر تو ز من صرفه بری من ز تو صد صرفه برم

کیسه‌بُرم کاسه‌بَرَم زانک دورو همچو زرم

۹

گرچه دورو همچو زرم مُهر تو دارد نظرم

از مه و از مِهر فلک مه‌تر و افلاک‌ترم

۱۰

لاف زنم لاف که تو راست کنی لافِ مرا

ناز کنم ناز که من در نظرت معتبرم

۱۱

چه عجب ار خوش‌خبرم چونک تو کردی خبرم

چه عجب ار خوش‌نظرم چونک توی در نظرم

۱۲

بر همگان گر ز فلک زهر ببارد همه‌شب

من شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکرم

۱۳

هر کسکی را کسکی هر جگری را هوسی

لیک کجا تا به کجا؟ من ز هوایی دگرم

۱۴

من طلب اندر طلبم تو طرب اندر طربی

آن طربت در طلبم پا زد و برگشت سرم

۱۵

تیر تراشنده توی دوک تراشنده منم

ماه درخشنده توی من چو شب تیره‌برم

۱۶

میرشکارِ فلکی، تیر بزن در دل من

ور بزنی تیر جفا همچو زمین پی سپرم

۱۷

جمله سپرهای جهان باخلل از زخم بود

بی‌خطر آن‌گاه بُوَم کز پی زخمت سپرم

۱۸

گیج شد از تو سر من این سر سرگشته من

تا که ندانم پسرا که پسرم یا پدرم

۱۹

آن دل آواره من گر ز سفر بازرسد

خانه تهی یابد او هیچ نبیند اثرم

۲۰

سرکه فشانی چه کنی؟ کآتش ما را بکشی؟

کآتشم از سرکه‌ات افزون شود افزون شررم

۲۱

عشق چو قربان کندم عید من آن روز بود

ور نبود عید من آن مرد نی‌ام بلک غرم

۲۲

چون عرفه و عید توی غره ذی‌الحجه منم

هیچ به تو درنرسم وز پی تو هم نبرم

۲۳

باز توام باز توام چون شنوم طبل تو را

ای شه و شاهنشه من باز شود بال و پرم

۲۴

گر بدهی می بچشم ور ندهی نیز خوشم

سر بنهم پا بکشم بی‌سر و پا می‌نگرم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 722
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 530
امیرحسین بذرافشان :
عندلیب :
علی اسلامی مذهب :

نظرات

user_image
حمید
۱۳۹۱/۰۸/۰۲ - ۱۲:۰۲:۱۸
آیا بیت چهارم بصورت (در پس این پرده) نیست؟
user_image
سعید
۱۳۹۲/۰۷/۲۵ - ۱۶:۰۷:۰۳
نه حمید جان فکر میکنم همان در سپس پرده مرو صحیح باشد البته من فقط حدس میزنم چون با آهنگ شعر را خواندم و به نظرم سر وزن آمد
user_image
سعید
۱۳۹۲/۰۷/۲۵ - ۱۶:۱۱:۴۳
سرکه فشانی چه کنی زیباست یعنی چرا ترش رویی میکنی اما جالب تر اینکه خوانده ام که برای خاموش کردن آتش از سرکه استفاده میکرده اند و این موضوع اینجا به خوبی ملموس است
user_image
سعید
۱۳۹۲/۰۷/۲۵ - ۱۶:۱۳:۲۷
برای حفظ امانت باید بگویم در کتاب دکتر شفیعی کدکنی خوانده ام اما نام کتاب را فراموش کرده ام
user_image
سعید
۱۳۹۲/۰۷/۲۵ - ۱۶:۲۱:۱۶
غر میشود با پوزش زن فاحشه و قحبه البته معنی ترکیده هم میدهد
user_image
سبحان
۱۳۹۳/۰۴/۳۰ - ۱۱:۵۸:۴۰
بیت بکی مونده به آخر منظور از باز اولی پرندست یا باز دومی؟؟؟؟؟
user_image
سامان
۱۳۹۳/۱۰/۲۲ - ۰۶:۱۵:۵۸
آقا شکل درست آینه (در پس این پرده مرو...)
user_image
علی
۱۳۹۴/۰۳/۱۴ - ۰۶:۵۶:۴۶
با سلامدوستان بیت:بر همگان گر ز فلک زهر ببارد همه شبمن شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکرمچه مفهوم و پیامی دارد؟ با تشکر
user_image
فرزانه
۱۳۹۴/۰۵/۰۳ - ۱۵:۲۲:۴۲
فکر کنم این معنی رو میده که اگه همه ی عالم و آدم از اونچه تقدیر براشون مقدر کرده، ناخشنود و ناراحت باشن، اما من شیرین و خوش و گوارا هستم
user_image
شاهرخ
۱۳۹۴/۰۹/۱۵ - ۱۳:۴۰:۳۴
بر همگان گر ز فلک زهر ببارد همه شب : اگه مردم دنیا در محدوده ذهن و فکر محصورند ، و با اقلام جهانی ( ثروت - مقام - شهرت - مذهب و .......) هم هویت شده و از کم و زیاد شدن آنها در رنج و درد هستند ( زهر باریدن ) ............. من آزاد از چنین تعلقاتی در شهد شیرین وصل و فضای یکتایی غوطه میخورم
user_image
shk clickmank
۱۳۹۵/۰۱/۲۵ - ۰۱:۳۴:۱۵
سلام از سایت وزین گنجور متعجبم !!! ثبت نظر های عیر مستند ، سطحی , سلیقه ای و کم اعتبار قابل درک نیست و به وجاهت گنجور آسیب می رساند.با سپاس شمشاد کشتکار
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۷/۲۷ - ۰۳:۰۱:۵۵
در سپس پرده مرو یعنی دل بسپار و با عقل خویش بدنبال سپس یا پشت پرده مباش.
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۷/۲۷ - ۰۳:۱۰:۰۳
اون پرده میتونه اینقدر مهم باشه که مولانا از ما خواسته پرده بین خالق و مخلوق رو کنار نزنیم و هر بیت را به خالق یا مخلوق تشبیه نکنیم و واحد بین باشیم
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۸/۲۳ - ۰۹:۳۳:۵۲
عشق چو قربان کندم عید من آن روز بودور نبود عید من آن مرد نیم بلک غرم عید من آن روز بود که جان بر سر عشق بنهم وگر نه چنین است نامرد و خامم.(به بلوغ نرسیده ام)غر:جوانک خام و ناشی در برابر مرد پخته و کاردیده
user_image
افشین
۱۳۹۸/۰۲/۱۶ - ۰۸:۵۱:۲۶
درود دوستانکسی میدونه مصرع 2 بیت 14 منظور از پا زد و برگشت سرم چیه؟ممنون
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۸/۱۰/۲۳ - ۰۴:۰۹:۵۷
من طلب اندر طلبم تو طرب اندر طربیآن طربت در طلبم پا زد و برگشت سرمافشین عزیز ،مولانا خطاب به حضرت دوست میگوید تو که شادیمطلق و بی نهایت و اصل زندگی و هشیاری هستی و من هم که بینهایت و بطور مطلق خواهانم که از جنس تو شوم یعنی اینکه من هم شادی بینهایت و به تو زنده شوم اما همین شادی و هشیاری حضرتت به این خواسته من پشت پا زده و من از این دفع گیج شدم و متعجبم که علت این دفع چیست . مولانا در این بیت میفرمایند خواست انسان برای یکی شدن با محبوب کفایت نمی کند بلکه بزای وصل او نیازمند کار فراون بر روی خودمیباشیم. مولانا در جای جای دیوان شمس و همچنین مثنوی به کار بر روی خود تاکید میکند . موفق و در پناه حق باشید
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۸/۱۰/۲۳ - ۰۹:۳۰:۵۰
بر همگان گر ز فلک زهر ببارد همه شبمن شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکرمسپاس از شاهرخ عزیز که این بیت را بسیار زیبا معنی کردند درود بر شما . این غزل فوق العاده زیباست
user_image
هیچکس بی نام
۱۳۹۹/۰۲/۳۱ - ۱۲:۴۱:۳۷
دور سرت بگردم من مولانای منای دل و جان بنده تو بند شکر خنده تو
user_image
بی نشان
۱۳۹۹/۰۸/۲۴ - ۰۵:۵۵:۱۴
سلام به سبحان عزیزدر بیتی که فرمودید کلمه باز در تکراری که داشته پرنده و در مصراع دوم به معنای گشایش هست باز تو هستم در مقام تاکید شدت وابستگی رو میرسونه و اشعار و اشراف به خویشکاری خویش در مقابل معشوق رو در مقام نسبت ها رو من بازم پس موقوف استماع طنین طبل بازگشت به ساعد شاه و جان جهانمبال و پر من جز به جهت لبیک به ندای ارجعی طبل تو بسته است و جز به سمت و سوی تو مطاری و پروازی ندارد
user_image
کورش بقائی راوری
۱۴۰۲/۰۴/۲۷ - ۰۱:۳۹:۵۵
با درود  جناب بذرافشان عزیز، از خوانش زیبایتان لذت بردم. یک نکتهٔ استحسانی عرض می‌کنم؛ باشد که قبول افتد. در بیت "چه عجب ..." ، خوانش "چه" در هر دو مصراع بهتر است به صورت کشیده تر ادا شود تا منطبق بر یک هجای بلند شود و وزن شعر (مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن) حاصل شود. با سپاس و احترام