مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۴

۱

ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما

افتاده در غرقابه‌ای تا خود که داند آشنا

۲

گر سیلِ عالم پر شود، هر موج چون اشتر شود

مرغان آبی را چه غم، تا غم خورد مرغِ هوا

۳

ما رخ ز شُکر افروخته، با موج و بحر آموخته

زان سان که ماهی را بُوَد دریا و طوفان جانْ‌فزا

۴

ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده

ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا

۵

این باد اندر هر سری سودایِ دیگر می‌پزد

سودایِ آن ساقی مرا، باقی همه آنِ شما

۶

دیروز مستان را به ره، بِرْبود آن ساقی کُله

امروز مِی در می‌دهد تا برکَنَد از ما قبا

۷

ای رشکِ ماه و مشتری، با ما و پنهان چون پری

خوش خوش کشانم می‌بری، آخر نگویی تا کجا

۸

هر جا روی تو با منی، ای هر دو چشم و روشنی

خواهی سویِ مستیم کش، خواهی ببر سویِ فنا

۹

عالم چو کوهِ طور دان، ما همچو موسی طالبان

هر دم تجلّی می‌رسد، برمی‌شکافد کوه را

۱۰

یک پاره اخضر می‌شود، یک پاره عبهر می‌شود

یک پاره گوهر می‌شود، یک پاره لعل و کهربا

۱۱

ای طالبِ دیدارِ او بنگر در این کهسارِ او

ای کُه، چه باد خورده‌ای؟ ما مست گشتیم از صدا

۱۲

ای باغبان ای باغبان در ما چه درپیچیده‌ای

گر برده‌ایم انگور تو تو برده‌ای انبان ما

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 45
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 44
سهیل قاسمی :
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
سیده سحر حسینی :
محسن لیله‌کوهی :
پری ساتکنی عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
ر-علی پور
۱۳۹۰/۱۲/۲۲ - ۰۲:۲۷:۱۷
باحتمال قوی ملانا این غزل رادرفراغ شمس سروده است وبه تفسیری دوری عوام را ازخویشتن خویش متذکراست
user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۱/۰۱/۰۵ - ۱۲:۲۸:۱۴
مصراع دوم بیت ماقبل آخر را اصلاح بفرمایید:ای کُه چه باده خورده ای ؟، ما مست گشتیم از صدا
user_image
منصور
۱۳۹۱/۰۱/۰۵ - ۱۳:۳۳:۴۳
اساتید محترم با سلامدر معنی این بیان مولانا در مصرع اول بیت سوم در مانده ام لطفا کمک بفرمائید."ما رخ ز شکر افروخته "چون در میمانم "شکر" را "سکر"="مستی" ، میخوانم تا برایم مفهوم گردد.
user_image
محمد خاکشور
۱۳۹۱/۰۶/۲۵ - ۱۸:۵۹:۲۶
در بیت دوم : گر سیل عالم پر شود هرموج چون اشتر شود؛ طبیعتا باید در معنی واژه از حذف شده باشد بدین معنی که اگر از سیل عالم پر شود. به نظر می رسد اینگونه اشتباه فاحشی خواهد بود. به گمان من شعر چنین است : گر سیل عالم بر شود هرموج چون اژدر شود.(عالم بر= برنده ی جهان- به فتحه ی با) یعنی سیل آنقدر بزرگ باشد که دنیارا با خود ببرد وهرموجی چونان اژدها سرکش باشد.
user_image
الله بنده
۱۳۹۱/۱۰/۱۳ - ۰۹:۲۲:۴۶
با سلام و احترام خدمت همه عزیزان بویژه سلام مخصوص خدمت منصور عزیز که سوالی را مطرح فرموده اند پیرامون این بیت که "ما رخ ز شکر افروخته، با موج و بحر آموخته زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا" مطلبی به رسم ادب و احترام تقدیم می‌گردد:شکر یکی از متعالی ترین شراب‌های الهی است که شما بزرگوار از روی طبع شریفتان شکر را سکر خوانده اید ...شکر براسی که سکر اهل محبت و ولا است...شکر شِکر زندگی عاشقانه استمتعالی ترین تعالیم پیامبران الهی و اولیای او را میتوانیم در کلمه نورانی شکر بیابیم ...شکر بهترین درمان بیماری شرک و دوبینی استو بهترین داروی رشک و حسد ...لکن حقیقت را شما با جان پاکتان مشاهده کرده اید و حرف آخر را و
پاسخ را در سوال نورانیتان به زبان مبارک رانده اید ... که شکر را سکر میخوانید و مبارک باد بر شما این طبع شیرین و مستانه ...و اما شعر نور علی نور مولای ما حضرت مولانا:"گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا؟" در تاریخ عرفان آمده است که روزی عارفی بزرگ که به گمان نزدیکتر ابراهیم ادهم علیه الرحمه باشد به بلخ آمد و درویشان پاک سیرت به استقبال او آمده که دشت از انبوه دراویش ابلق شده بود ... بزرگ درویشان پیش آمد و به رسم ادب خوشامدی گفت و از ابراهیم خواست به رسم تهفه ی آن سفر شگفت معنوی، ما را پندی ده! ابراهیم فرمود که ای شیخ شما را معاش چگونه است؟ شیخ اندیشید و گفت: چون نعمتی رسد شکر میکنیم و چون نرسد صبر میکنیم! ابراهیم فرمود که عادت سگان بلخ نیز چنین است چون نعمتی رسد شکر کنند و چون نرسد صبر! شیخ پرسید ای ابراهیم تو را چگونه است؟! ابراهیم فرمود: چون نعمتی رسد ایثار کنیم و چون نرسد شکر!!...عظمت شکر در گفتگوی عارفان بسیار درخشان و مست کننده است ... شما را ارجاع میدهم به فرمایشات نورانی رابعه هنگامی که سه تن از بزرگان عرفان عصر نزد او آمدند و او آنها را از محبت پرسید و هریک از شکر
پاسخی داد و جواب اتم را رابعه فرمود ...آری رهرو راه شکر، ماهی دریای بلاست و پرنده ی آسمان ولاست کسی که هر چه بیند از دوست بیند را بلا کجاست که او در عهد الست عشق، بلا را ندا داده است ...شکر مستی و سکر اهل عشق است که بدان روی سرخ میکنند و دل گرم و قوی میدارند..."ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا"شکر در کلام مولای ما حضرت مولانا مقامی خاص و جایگاهی منیع دارد که شاکر و شکور نام اوست و نام اوست و کلام اوست که فاخر است ...اما والاترین و بالاترین جلوه ی شکر را در کلام نورانی الله میتوان یافت ... آنجا که خدای صمد مهربانترین میفرماید لعلکم تشکرون (ای کاش شکر میکردید) این شیوه سخن گفتن از صمد مطلق بیانگر عمق خواست الهی از بنده ی محبوب اش است که ای بندگان من ای کاش شکر کنید ... همین لعل را در شکر از زبان الله جویا شوید تا بدانید که مستی این شکر و شکرانه از کجاست و به چه روست ...در پناه نور و مهربانی ...
user_image
الله بنده
۱۳۹۱/۱۰/۱۳ - ۰۹:۲۸:۳۷
لعلکم تشکرون (ای کاش شکر کنید)شاکر و شکور از نامهای مبارک الله است منظور از او در متن فوق "هو" استجسارت بنده را در طولانی کردن کلام عفو کنیدیا نور
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۱۱/۲۷ - ۱۵:۱۹:۱۷

پاسخ فرد شماره 2 :سیل عالم پرشود یعنی سیل تمام دنیا را بگیرد و امواج به اندازه شتر کنایه از بزرگی موجهاست
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۸ - ۱۶:۵۵:۴۵
انچه که در رازوری و تصوف به عنوان فنا نام برده می شود به نظر استاد توشیهیکو ایزوتسو همان نیروانا می باشد ایشان کتابی در برابر گذاری و همگوشگی بودیسم و تصوف و کنفوسیوسیسم و نیز ذن دارند
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۸ - ۱۷:۱۳:۰۲
به اشکاری در ابیات اخر می فرماید تافت و درخشش أنوار خداوندی در عالم پدیداری به اعیان بدل می شود اما کسی این را نفهمید تا فیلسوفان جدید بیایند و پدیدار شناسی را بنیاد بگذارند البته در اسلام باطنی و نیز تصوف به شدت از برون رفتن رمز و راز عارفانه پیشگیری می شود که این هم بی تأثیر در ناشناس ماندن باورهای بلند مولانا نبوده است ،
user_image
رضا
۱۳۹۳/۰۲/۰۳ - ۰۱:۱۶:۴۰
این حکایت جناب الله بنده در مورد ابراهیم ادهم راجع به یکی از معصومین هست(یا امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام) که ایشون اول اینطور گفتند. شاید ابراهیم ادهم از ایشون یاد گرفته باشه
user_image
بیِِِژن
۱۳۹۴/۰۳/۰۶ - ۱۵:۰۵:۴۷
ما رخ ز(( اشک)) افروخته....ومورد دوم امروز مستان را ((‌ ِز )) ره بربود ان ساقی کله امروز می در میدهد تابرکند از ((تن)) قباب
user_image
کوروش ایرانی اصل
۱۳۹۴/۱۰/۱۷ - ۱۵:۵۸:۱۷
آشنا = شنا
user_image
کوروش ایرانی اصل
۱۳۹۴/۱۰/۱۷ - ۱۵:۵۹:۲۲
چه غم = غمی نیست
user_image
کوروش ایرانی اصل
۱۳۹۴/۱۰/۱۷ - ۱۶:۰۰:۵۹
آموخته = خو گرفتهبا ما و پنهان چون پری = تو با ما هستی اما ؛ ما تو را نمی بینیم.
user_image
کوروش ایرانی اصل
۱۳۹۴/۱۰/۱۷ - ۱۶:۰۲:۱۸
هر دم تجلی می‌رسد برمی‌شکافد کوه را.....اشاره دارد به قصه ی "موسی"
user_image
مهدی تفرجی
۱۳۹۵/۰۳/۱۶ - ۲۳:۴۴:۰۹
در بیت دوم تشبیه زیبای موج دریا به برآمدگی کوهان شتر و عظمت موج به کار رفته و منظور از پر شدن عالم از سیل همان سختی ها و ناگوارایی های زندگی می باشد که در نظر عارف نعمات الهی است. چرا که در پیمودن راه انسان را خبره تر می کند و نوعی ممارست در مسیر کمال میباشد. در بیت سوم ادامه معانی بیت دوم تکرار شده و در تفسیری والا شکر از پی درد و سختی راه چون می که گونه ها را سرخ می کند، عاشق را سرزنده میکند و چون ماهی که با موج دریا شاداب میشود، عارف نیز با سختی راه پر شور تر می گردد. "" گر دست به شمشیر بری عشق همان است کانجا که ارادت بود انکار نباشد""
user_image
مجتبی
۱۳۹۵/۰۴/۰۶ - ۲۲:۰۵:۱۳
پیشنهاد میکنم این غزل را با صدای جناب سراج بشنوید. بسیار زیباست.
user_image
میلادی رومی
۱۳۹۵/۰۵/۲۸ - ۰۱:۳۸:۰۲
خیلی تشکر از جناب الله بنده بابت توضیحشون...از جناب رضا هم تقاضا داریم تا منبعی ذکر کنند برای امامان معصوم که با خواندن منبع از خواندن روایت فیض ببریم.!
user_image
علی
۱۳۹۵/۱۱/۰۸ - ۱۲:۲۲:۴۰
در مورد بیت دوم :"سیل عالم پر" منظور سیلی هست که تمام دنیا را بگیرد"هر موچ جون اشتر شود" کنایه از بلندی موج"مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا" منظور این است که در همچین سیلی مرغ های آبی غمی ندارند چه برسد به مرغانی که توانایی پرواز دارند و سیل برای آنها خطری ندارد.
user_image
کریم
۱۳۹۵/۱۲/۱۹ - ۱۱:۳۶:۵۶
آقا یا خانم الله بندهبا سلامتفسیری که از شکر دادید بسیار زیبا و وجدآورست و البته ازدل برامده. انشالله همیشه شاکر باشیم و به این مقام عالی برسیم.
user_image
احسان
۱۳۹۶/۰۵/۰۸ - ۰۵:۰۶:۰۶
بنده صرفاً در خصوص بیت اول میخواستم نقل قولی بکنم از نوشته ایی که قبلا خوانده بودم و بنظرم با معنای بیت اول هماهنگی دارد. «اکثر متدینان طول تاریخ فکر می‌کنند که دینداری کشتی‌سواری است و نمی‌دانند که نوعی شناگری است. [...] وقتی انسان خود را سوار کشتی می‌بیند، تصور می‌کند کشتی‌سواران اهل نجات‌اند، مگر به حسب تصادف و کسانی که سوار کشتی نیستند و بر موج سوارند غرق خواهند شد، مگر به حسب تصادف. روان‌شناسی افراد داخل کشتی این است که بنا بر قاعده به ساحل می‌رسیم، مگر اینکه تصادفی رخ دهد و آنهایی که بر موج‌ها سوارند و شنا می‌کنند بنا بر قاعده غرق می‌شوند، مگر اینکه برحسب تصادف نجات یابند. مسلمانانی که تلقی‌شان کشتی‌سواری است گمان می‌کنند مسلمانانِ اهل نجات‌اند، مگر آنکه تصادفی رخ دهد و آنهایی که مسلمان نیستند اهل غرق‌شدن‌اند، مگر آنکه تصادفی رخ دهد. [...] وقتی شناگر باشید، فقط با شناکردن امید به نجات دارید و نه با هیچ کار دیگری. بنابراین، همهٔ شناگران همّ و غمّ واحدی دارند و آن شناگری است.اما کسانی که سوار بر کشتی‌اند هرکدام کار مختلفی انجام می‌دهند؛ یکی رادیو گوش می‌کند، یکی روزنامه می‌خواند، یکی می‌خوابد، یکی آواز می‌خواند، یکی غذا می‌خورد و ... . آنها دل‌مشغولی واحدی ندارند، زیرا همه سوارند و می‌گویند هر کاری در کشتی انجام دهیم مهم نیست، زیرا در کشتی هستیم. متدینانی که چنین تلقی‌ای دارند و خود را مالک حقیقت می‌دانند به اینکه سوار کشتی نجات‌اند دل خوش دارند. اما شناگران این طور نیستند؛ آنها فقط یک همّ دارند و آن شناکردن است. اگر از شناگری غافل شوند، غرق می‌شوند.» (ملکیان، 1394: 244)بنظر این حقیر، حضرت مولانا با بیت اول بحر در کوزه گنجانده و به دو بیت قصه ایی نقل کرده طویل.جسارت بنده رو ببخشید که در حضور اساتید اطاله کلام کردم
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۵/۱۰ - ۰۶:۳۴:۰۹
احسان جانخوشحالم که ملکیان گوش می کنید!
user_image
احسان
۱۳۹۶/۰۶/۲۰ - ۰۲:۰۶:۲۶
روفیای عزیز، تشکر از درج نظرتونفقط اون علامت تعجب برام هزار حرف داشت. صد البته نقل قول از آقای ملکیان، به معنی تایید همه نظرات و همسو بودن با کلیه نظریات ایشان نیست، کما اینکه به نظریه ایشان در مورد تمدن ایران باشتان نقد فراوان دارم. صرفا این تمثیل کشتی و توهم اهل نجات بودن در مقابل حقیقت شناگر بودن و لزوم ممارست در مسیر وصال رو بیان کردم. شما بزرگوار اظهار نظر بنده رو بذار به حساب شاگرد هایی که برای جلب نظر مدرس اظهار فضل می کنند، طبل توخالی بودم گویا :) با عرض ارادت فراوان و تشکر از لطفتون
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۶/۲۲ - ۰۸:۴۶:۴۲
.. چون تو می خواهی که جایی روی، اول دلِ تو می رود و می بیند و بر احوال آن مطلع می شود، آنگه دل باز می گردد و بدن را می کشاند؛ اکنون این جمله خلایق به نسبت به اولیاء و انبیاء اجسامند؛ دل عالم ایشانند؛ اول ایشان به آن عالم سیر کردند و از بشریت و گوشت و پوست بیرون آمدند و تحت و فوق آن عالم و این عالم را "مطالعه" کردند و "قطع منازل" کردند، تا "معلومشان شد" که راه چون می باید رفتن؛ آنگه آمدند و خلایق را "دعوت" می کنند که بیایید بدان عالم اصلی، که این عالم خرابیست و سرای فانیست و ما جایی خوش "یافتیم"، شما را "خبر می کنیم"...فیه ما فیه
user_image
محسن حسن وند
۱۳۹۶/۰۷/۰۹ - ۰۲:۰۳:۳۰
با سلام گمان می کنم که «آموخته» در بیت سوم به معنای «آمیخته» است به این معنا که ما با موج و بحر (نماد خدا یا هستی و یکتایی )آمیخته ایم و یکی شده ایم. این مطلب در مورد عبارات آموزش و آموختن نیز صادق است چرا که فقط هنگامی می توان گفت که موضوعی را واقعا آموخته و شناخته ایم که با آن موضوع بیامیزیم و یکی شویم. و به قول دکتر سوزوکی ، ذنیست ژاپنی ،در کتاب پهنه دن، شناخت گل،شدن گل است.
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۷/۰۳/۰۴ - ۰۳:۳۶:۱۳
دیروز مستان را به ره بر بود آن ساقی کلهامروز می در میدهد تا بر کند از ما قبا قطعاً عزیزان بهتر میدانند که کلاه نمادی است از هم هویت شدگی ها و من های ذهنی که ذهن ما را از اون کودکی به تدریج پوشانده و مانعی است بزای دیدن و تجسم اصل ذات خدایی خویشتن و قبا نمادی از دردها و زنگار هایی است که جان ما را در بر گرفته اند .دردهایی مانند خشم و غضب، حرص و طمع ، کینه ، خودخواهی، دروغ ، تکبر و خود بزرگ بینی ، حسادت و .... .و آن می را به رایگان ندهند بلکه تنها با خواستن و ممارست و سعی فراوان و صد البته با لطف او بدست خواهد آمد .
user_image
سعید عمارلو
۱۳۹۷/۰۹/۱۴ - ۰۹:۵۷:۲۳
عرض سلام و ارادتمن نسخه ی قدیمی دیوان شمس رو دارم...خیلی از ابیات حذف شده و در ابیات موجود هم خیلی کلمه ها تغییر کرده
user_image
مهراب
۱۳۹۷/۱۰/۲۹ - ۰۰:۰۹:۴۴
آقای عمار لو لطفا نسخه ای را که دارید بگذارید
user_image
مهراب
۱۳۹۷/۱۰/۲۹ - ۰۰:۱۹:۳۱
احسان متنی رو گذاشته که به عقل این بنده حقیر چنین آمد که:انسان هر قدر شناگر ماهری باشد در طوفان دریا غرق میشود و بالاخره یه جایی کم می آورد و توانش تمام میشود.کشتی همان سفینه نجات حسین ع و نوح است.هم انسان به مقصد میرسد هم رنج آن کمتر است چون سکان آن دست ناخداست.پسر نوح گفت من بالای کوه می روم تا غرق نشوم ولی نتوانست خود را نجات دهد.ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاتکشتی و مصباح همان صراط مستقیم است.کوتاه ترین راه و پر سرعت ترین راه ، راه ولایت اهل بیت است.چرا که اگر بر کشتی هم سوار باشی و چراغ و قطب نما نداشته باشی در شب ابری هم راه را گم میکنی.
user_image
مهراب
۱۳۹۷/۱۰/۲۹ - ۰۰:۳۴:۴۵
در ضمن وقتی دل متصل بشود به اهل بیت علیهم السلام و قدم به قدم در زندگی آنها را الگو قرار دهیم آنوقت آسوده تر به کارهای روزمره میرسیم.و مثل درویشان نیازی نیست کنج عزلت گزینیم و تارک دنیا شویم!!حسین کشتی است ولی ناخدا همان خدای مهربان هست که لغت ناخدا برای این بکار می رود چون سکان کشتیهای ظاهری دنیایی در دست انسان است نه خدا ،برای همین می گویند ناخدا.ولی در بحث عرفانی سکان زندگی انسان دست خداوند است و کشتی که ما را به ساحل نجات می رساند و هدایتمان می کند حسین ع است. پس اگر احیانا از کشتی هم سقوط کنیم ولی خود را دست ناخدا سپرده باشیم، ناخدا ما را نجات می دهد و سوار بر کشتی می کند تا به ساحل یقین برسیم که آنجا می شود مامن( محل امن) برای مومن( به امنیت رسیده).اما در اینجا باید مواظب سقوط باشیم که گاهی وقتها انقدر از کشتی دور می شویم و در ظلمت و سیاهی محو می شویم که نجات میسر نیست.
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۸/۰۴/۱۲ - ۰۳:۲۰:۲۴
گر سیل، عالم پر شود ، هر موج چون اشتر شودمرغان آبی را چه غم ؟ تا غم خورد مرغ هوا با درود ، بنظر میرسد مراد از سیلی که عالمگیر شده همان سیل ویرانگر هم هویت شدگی ها و تعلقات دنیوی انسان باشد که هر موج آن (هر کدام از وابستگی ها ) به بلندای شتران ماند . (کنایه از بلندی امیال و آرزوهای بلند انسان ). و در چنین سیل و با امواجی چنین سهمگین انسان هایی بحضور رسیده چون مولانا را هیچ غم و نگرانی نیست چرا که چون مرغان آبی و ماهیان خود را به دست این امواج سپرده و لذا از این روانی و رهایی در امواج این سیل لذت میبرند نه اینکه با چسبیدن به آن چیزهای این جهانی غم از دست دادن آنها و یا نرسیدن به آن را بخورند . در تعبیر مرغان هوا استاد کریم زمانی در شرح دیوان شمس میگویند منظور مرغان وابسته به این جهان هستند که سرانجام برای خوردن دانه بایستی فرود بیایند چرا که عالم پر شده از این سیل است و امکان فرود آمدن نیست، پس آنها باید غمگین و نگران باشند ولی تعبیر علی آقای عزیز که فرمودند مرغان آبی غمی ندارند تا چه رسد به مرغان هوا نیز قابل تامل میباشد .موفق و در پناه حق باشید
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۸/۰۴/۱۲ - ۱۲:۳۰:۵۰
ای شیخ ما را فوطه ده ، و ای آب ما را غوطه ده ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصاو مولانا از شیخ یا مراد خود میخواهد که به او فوطه یا خرقه زهد و تقوا داده، و از آب حیات زندگی میخواهد که او را در خود غوطه ور کند و از او میخواهد همچون موسی عمران با عصای خود اعجاز نماید ، بر این دریای هم هویت شدگی ها با چیزهای ذهنی این جهانی زده ، آنها را محو کرده و راه رستگاری را بر او بگشاید . مولانا در راه سیر و سلوک و رسیدن به اصل خود معتقد به ضرورت مراد و راهنما در این راه پرخطر میباشد و البته که شیخ به تنهایی کفایت نکرده و عنایت حق تعالی را نیز میطلبد و صد البته تمرین و ممارست و کار بر روی خود با سعی فراوان تا به سرمنزل مقصود برسیم انشالله . موفق و در پناه حق باشید
user_image
مجید
۱۳۹۸/۰۴/۲۹ - ۰۷:۵۰:۵۱
سلام به همه در
پاسخ به دوست عزیز میلادی رومی و با تشکر از اقا رضا که فتح باب نمود این حدیث نورانی را با ذکر منبع تقدیم میکنم نَّهُ رَأی یَوما جَماعَةً ، فَقالَ :مَن أنتُم؟ قالوا : نَحنُ قَومٌ مُتَوَکِّلونَ. فَقالَ : ما بَلَغَ بِکُم تَوَکُّلُکُم؟ قالوا : إذا وَجَدنا أکَلنا ، و إذا فَقَدنا صَبَرنا. فَقالَ علیه السلام : هکَذا یَفعَلُ الکِلابُ عِندَنا! فَقالوا : کَیفَ نَفعَلُ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ فَقالَ : کَما نَفعَلُهُ ؛ إذا فَقَدنا شَکَرنا ، و إذا وَجَدنا آثَرنا. روزی امیر مؤمنان ، گروهی را دید . پرسید : «شما کیستید؟» . گفتند : ما جماعتی اهل توکّل هستیم . فرمود : «توکّلتان ، شما را به چه رسانیده است؟» . گفتند : هر گاه چیزی بیابیم ، می خوریم ، و اگر نیابیم ، صبر می کنیم. فرمود : «سگ های ما هم همین کار را می کنند!» . گفتند : پس چه کنیم ، ای امیر مؤمنان؟ فرمود : «کاری که ما می کنیم : هر گاه نداشته باشیم ، شکر می کنیم و هر گاه به دست آوریم ، ایثار می کنیم».( مستدرک الوسائل : 7 / 217 / 8076 )
user_image
محسن موسوی زاده
۱۳۹۸/۱۱/۰۴ - ۰۵:۴۸:۲۹
درود به شما فرزانگان و فرهیختگان و سپاس از پدید آوزنده ی این وبگاه فرح زاپیشنهاد می کنم برخی واژه های کرامند را با گذاشتن سرکش یا هر آنچه در خور است به گونه ی باشد که به دریافت چم (معنی) واژه کمک کند مانند این بیت:ای که چه باد خورده‌ای ما مست گشتیم از صداکه اگر این گونه نوشته شود بسیار نیکوتر خواهد بود:ای کُه چه باد خورده‌ای ما مست گشتیم از صدا
user_image
محسن موسوی زاده
۱۳۹۸/۱۱/۰۴ - ۰۶:۰۰:۳۱
با درود به دوست ارجمندم سرکار خانم پیرایه یغمایی که شاعری گرانمایه نیز هستند در باره بیت:ای کُه چه باد خورده‌ای ما مست گشتیم از صداباور نگارنده این است که همان باد درست است که نشان از صدایی است که به کوه می خورد و سپس ما برگشت آن را می شنویم به گمانم مولوی در این جا می فرماید ای کوه به تو چه آوایی خورده است که ما هتا (پارسی حتی) از شنیدن بازتاب آن هم مست می شویم.به گمانم در جایی هم این فرزانه گفته باشد که ما بازتاب جهان را می بینیم و نه خود آن راباز هم هر چه دوست بفرماید نکوست و گوش فرا می داریم:سر ما و قدمش ...
user_image
پیرسا
۱۳۹۹/۰۷/۰۲ - ۰۹:۱۱:۱۱
در بیت سوم به نظر می رسد سکر با ضم سین صحیح باشد. شراب را سکر نیز می خوانند که باعث افروختگی چهره می شود. شکر با ضم شین یا فتح آن موجب افروختگی نمی شود.
user_image
آشنا
۱۴۰۰/۰۴/۲۸ - ۰۷:۲۱:۰۰
سلام، به نظرم در بیت:  هر جا روی تو با منی ای هر دو چشم و روشنی خواهی سوی مستیم کش خواهی ببر سوی فنا «مستیم» باید مبدل به «هستیم» شود به جهت مقابله میان هستی و فنا. و بر این نظر دلایل دیگری هم دارم. 
user_image
میــــرِ سلطان احمـــد
۱۴۰۰/۰۶/۲۴ - ۱۹:۲۹:۴۵
مرغان ابی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا  
user_image
امیررضا عطایی
۱۴۰۰/۰۷/۱۳ - ۰۵:۲۴:۳۹
با ارادت خدمت شما ،بنظرم این برداشت هم قابل تامل هست: ای عاشقان،ای عاشقان امروز ماییم و شما.خصوصا از غزل هشتم تذکر داده میشه که دیگه اهل اندیشه را سودی نخواهد بود.این حرف فقط برای من و شماست که عاشق شده ایم،این مسیر عشق غرقابه خواهد داشت ، البته یک رسم و دین متعین و متشخص برای ما در این راه نیست،عاشقان از خود نیست شده و بیخود باشند و در کشتی مشغول نشوند و حتی توسط دیگران به بیرون پرتاب میشوند(اشاره به دازاین ؛هایدگر)،مثل غیرعشاقو هستندگان راحت و آسوده داخل کشتی ننشسته ایم ما حتی هوای کشتی نجات رو مثل اهل شریعت در سر نداریم وسفینه نجات را چه کنم؟! ،مرا نجات باید.  مرغ هوا و دانه نیستیم ،حتی پرهای پرواز خود را می اندازیم که همین پرها ما را صید غیر او میکند،شوق وصال ویکی شدن داریم حتی با طوفان چون دریا را میجوییم و طوفان نیز از اوست،تا خودمان آشنا و آمیخته ی موج و دریاباشیم که البته احتمال غرق شدن هست و مارا باک از غرق شدن نیست . شیخ  یا ساقی که البته از ما جدا نیست اگر عاشق باشیم، شنا کردن را طبق ظرفیتمان و می آموزد ،درضمن نیست شده غرق نمیشود و روی آب بالا می آید.  
user_image
Amir Amir
۱۴۰۱/۰۲/۰۱ - ۱۱:۵۱:۴۹
بشنوید🙂پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
سید محمد رضا مصطفائی
۱۴۰۱/۰۳/۰۶ - ۱۵:۴۹:۳۴
این غزل در کانال تلگرامی شور مولانا  (پیوند به وبگاه بیرونی توسط دکتر سید محمد رضا مصطفائی شرح داده شده است.
user_image
سام
۱۴۰۲/۱۱/۲۲ - ۰۴:۰۰:۳۷
ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما / افتاده در غرقابه ای ، تا خود که داند آشنا ؟ ای عاشقان ، ای عاشقان حقیقی ، امروز ما و شما هستیم که در غرقابۀ تند و گرداب مهیب هستی گرفتار آمده ایم . و اینک باید معلوم شود که از میان ما چه کسی با فن شنا آشنایی دارد ؟ [ غرقابه = آبِ ژرف که آدمی را غرق کند ، آب چال های دریایی که شخص را ناگهان به کام خود درکشد / آشنا = شناگری ، شنا ] این غزل ترسیمی است از تنهایی های انسان در تلاطم امواج هستیِ بیکران . انسان با منجنیق جبر به اقیانوس خروشان زندگی پرتاب شده است و فقط دانستن فن شناگری ، او را از این هنگامۀ غریب رهایی می بخشد . بشر در سیلاب ابتلائات و فراز و فرودها محاصره شده است و تنها سفینۀ روح های نرم و انعطاف پذیر روشن بینان است که امواج گرفتاری ها و ناملایمات را می شکافد و پیش می رود . حضرت علی (ع) می فرماید : « ای مردم ، خیزاب های فتنه ها را با کشتی های نجات بشکافید » ( نهج البلاغه فیض الاسلام ، خطبه 5 ) .
user_image
سام
۱۴۰۲/۱۱/۲۲ - ۰۴:۰۱:۲۱
گر سیل ، عالَم پُر شود ، هر موج چون اُشتر شود / مُرغانِ آبی را چه غم ؟ تا غم خورد مُرغِ هوا اگر سیل سختی ها و فتنه ها همۀ جهان را فرا بگیرد و امواجی عظیم همچون شتران آسیمه سر برانگیزد ، مرغان آبی یعنی عارفان عاشق هیچ اندوهی به دل راه نمی دهند . بلکه مرغان خاکی و هوایی ، یعنی اشخاص فاقد معنا باید غم بخورند که فن شناگری نمی دانند . مرغان آبی و مرغ هوا = مرغ آبی ، نماد عارفان عاشق است که به خوشی های ظاهری دنیا نمی سپارند و زیر برق شمشیر ابتلائات رقص کنان می روند . و مرغان هوایی ، نماد آدمیان عادی است که دل به ظواهر دنیا می سپارند . وقتی که سیلاب همه جا را فرا گرفته ، مرغ آبی هیچ غمی ندارد چرا که با موج و سیلاب بالیده و پروریده شده است . ولی پرندگانی که از آب می گریزند باید نگران سرنوشت خود باشند . چرا که سرانجام باید از هوا به زمین فرود آیند و دانه ای برچینند و به لانه ای بروند .
user_image
سام
۱۴۰۲/۱۱/۲۲ - ۰۴:۰۱:۵۰
ما رُخ ز شُکر افروخته ، با موج و بحر آموخته / زان سان که ماهی را بُوَد دریا و طوفان ، جان فزا ما عاشقانی هستیم که بر هر بلا مرحبا می گوییم و در برابر ابتلائات روزگار شُکر می گزاریم و چهرۀ روح خود را با سپاسگزاری در برابر حضرت معشوق درخشان و باصفا می گردانیم ، و شناگری می دانیم و با امواج سهمگین ابتلائات نیز خو گرفته ایم ، درست همچون ماهی که با دریا و طوفان و امواج تند و تیز ، جان بیشتری می گیرد و با نشاط تر می شود . آموخته = آشنا و مأنوس ، خوگر . شُکر = در لغت به معنی کشف و اظهار سپاس است و در اصطلاح به معنی اظهار نعمت منعم به دل و زبان است . مولانا در دفتر سوم مثنوی ، بیت 2882 فرماید : شُکرِ آن نعمت که تان آزاد کرد / نعمتِ حق را بباید یاد کرد و در دفتر اوّل مثنوی ، ابیات 2292 و 2293 فرماید : شکر می گوید خدا را فاخته / بر درخت و برگِ شب ناساخته حمد می گوید خدا را عندلیب / که اعتمادِ رزق بر توست ای مُجیب