
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۴۰
۱
درد ما را در جهان درمان مبادا بیشما
مرگ بادا بیشما و جان مبادا بیشما
۲
سینههای عاشقان جز از شما روشن مباد
گلبن جانهای ما خندان مبادا بیشما
۳
بشنو از ایمان که میگوید به آواز بلند
با دو زلف کافرت کایمان مبادا بیشما
۴
عقل سلطان نهان و آسمان چون چتر او
تاج و تخت و چتر این سلطان مبادا بیشما
۵
عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده
جان ما را دیدنِ ایشان مبادا بیشما
۶
جانهای مرده را ای چون دم عیسی شما
ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بیشما
۷
چون به نقدِ عشقِ شمسالدینِ تبریزی خوشم
رخ چو زر کردم بگفتم کان مبادا بیشما
تصاویر و صوت


نظرات
علی