
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۴۰۶
۱
هر شب و هر سحر تو را من به دعا بخواستم
تا به چه شیوهها تو را من ز خدا بخواستم
۲
تا شوی از سجود من مونس این وجود من
خود بشد این وجود من چون که تو را بخواستم
۳
در پی آفتاب تو سایه بدم ضیاطلب
پاک چو سایه خوردیم چون که ضیا بخواستم
۴
آهنیم ز عشق تو خواسته نور آینه
آتش و زخم می خورم چونک صفا بخواستم
۵
سوی تو چون شتافتم جای قدم نیافتم
پاک ز جا ببردیم چون ز تو جا بخواستم
تصاویر و صوت


نظرات
ناشناس