مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۴۰۸

۱

تا به کی ای شکر چو تن بی‌دل و جان فغان کنم

چند ز برگ ریز غم زرد شوم خزان کنم

۲

از غم و اندهان من سوخت درون جان من

جمله فروغ آتشین تا به کیش نهان کنم

۳

چند ز دوست دشمنی جان شکنی و تن زنی

چند من شکسته دل نوحه تن به جان کنم

۴

مؤمن عشقم ای صنم نعره عشق می زنم

همچو اسیرکان ز غم تا به کی الامان کنم

۵

چونک خیال تو سحر سوی من آید ای قمر

چون گذرد ز موج خون خاصه که خون فشان کنم

۶

سنگ شد آب از غمم آه نه سنگ و آهنم

کآتش روید از تنم چونک حدیث آن کنم

۷

ای تبریز شمس دین با تو قرین و چون قرین

دور قمر اگر هله با تو یکی قران کنم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 730
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 535

نظرات