مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۴۰۹

۱

ای تو بداده در سحر از کف خویش باده‌ام

ناز رها کن ای صنم راست بگو که داده‌ام

۲

گرچه برفتی از برم آن بنرفت از سرم

بر سر ره بیا ببین بر سر ره فتاده‌ام

۳

چشم بدی که بد مرا حسن تو در حجاب شد

دوختم آن دو چشم را چشم دگر گشاده‌ام

۴

چون بگشاید این دلم جز به امید عهد دوست

نامه عهد دوست را بر سر دل نهاده‌ام

۵

زاده اولم بشد زاده عشقم این نفس

من ز خودم زیادتم زانک دو بار زاده‌ام

۶

چون ز بلاد کافری عشق مرا اسیر برد

همچو روان عاشقان صاف و لطیف و ساده‌ام

۷

من به شهی رسیده‌ام زلف خوشش کشیده‌ام

خانه شه گرفته‌ام گرچه چنین پیاده‌ام

۸

از تبریز شمس دین بازبیا مرا ببین

مات شدم ز عشق تو لیک از او زیاده‌ام

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 730
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 535
محسن لیله‌کوهی :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۹/۳۰ - ۰۳:۲۷:۰۶
من به شهی رسیده‌ام زلف خوشش کشیده‌ام"خانه شه گرفته‌ام گر چه چنین پیاده‌ام"...
user_image
سعید رضایی
۱۳۹۸/۰۹/۲۷ - ۰۹:۰۳:۲۵
درود خدا بر تمامی صادقان، که راهی جز این راه نیست. به نقل از عیسی مسیح روح الله؟ هدف از خلقت تولدی دوباره است.درود دورانها بر قلمت ای مولانا که چه زیبا تولدی دوباره را توصیف کرده ای، تو گویی که مسیح از شنیدن این بیت به عمق بیشتری از تولدی دوباره و فترت انسان پی برد .آری چون ز دیار کافری (منظور چه کسی میتواند باشد جز عیسی مسیح روح الله)عشق مرا ربوده است
user_image
رحیم غلامی
۱۳۹۸/۱۱/۰۵ - ۰۲:۰۹:۱۱
گر چت یک بار زاده اند، بیابی/ عالم دیگر اگر دوباره بزایی (حکیم ناصرخسرو)حضرت عیسی علیه ‏السلام فرمود:«لَمْ یَلِجْ مَلَکوتُ السَّماواتِ حَتّی یولِدُ مَرَّتَیْنِ
user_image
عارف
۱۳۹۸/۱۲/۰۴ - ۰۷:۴۲:۱۲
از تبریز شمس دین، دست دراز می کندسوی من و، دل من از از دسترسی چه می شود؟
user_image
افشین
۱۴۰۰/۰۴/۰۹ - ۰۶:۵۲:۱۵
دوختم آن دو چشم را چشم دگر گشوده ام. حیرت آوره که درباره چشم سوم و متافیزیک صحبت میکنهِ