مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۴۳۲

۱

تو خود دانی که من بی‌تو عدم باشم عدم باشم

عدم خود قابل هست است از آن هم نیز کم باشم

۲

چو زان یوسف جدا مانم یقین در بیت احزانم

حریف ظن بد باشم ندیم هر ندم باشم

۳

چو شحنه شهر شه باشم عسس گردم چو مه باشم

شکنجه دزد غم باشم سقام هر سقم باشم

۴

ببندم گردن غم را چو اشتر می کشم هر جا

بجز خارش ننوشانم چو در باغ ارم باشم

۵

قضایش گر قصاص آرد مرا اشتر کند روزی

جمازه حج او گردم حمول آن حرم باشم

۶

منم محکوم امر مر گه اشتربان و گه اشتر

گهی لت خواره چون طبلم گهی شقه علم باشم

۷

اگر طبال اگر طبلم به لشکرگاه آن فضلم

از این تلوین چه غم دارم چو سلطان را حشم باشم

۸

بگیرم خرس فکرت را ره رقصش بیاموزم

به هنگامه بتان آرم ز رقصش مغتنم باشم

۹

چو شمعی ام که بی‌گفتن نمایم نقش هر چیزی

مکن اندیشه کژمژ که غماز رقم باشم

۱۰

یقول العشق یا صاحی تساکر و اغتنم راحی

فاشبعناک یا طاوی و داویناک یا اخشم

۱۱

شکرنا نعمه المولی و مولانا به اولی

فهذا العیش لا یفنی و هذا الکاس لا یهشم

۱۲

افندی کالی میراسوذ لزمونو تا کالاسو

اذی نازس کنا خارس که تا من محتشم باشم

۱۳

یزک ای یار روحانی ورر عیسی بکی جانی

سنک اول ایلکل قانی اگر من متهم باشم

۱۴

خمش باشم ترش باشم به قاصد تا بگوید او

خمش چونی ترش چونی تو را چون من صنم باشم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 743
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 543
عندلیب :

نظرات

user_image
محمد رضا
۱۳۹۳/۱۲/۱۲ - ۰۹:۲۶:۱۲
شعر قشنگیه، هم از نظر ظاهری و هم از نظر معناییاین یه ملمعه فارسی - عربی - یونانی - ترکی هستش« افندی کالی میراسو ذلزمونوتا کالاسو / اذی نازس کنا خارس که تا من محتشم باشم » ↓معنیش میشه که: ( ای سرور من تو بخت یاری، فقط با خوشی ها زندگی کن و شاد باش، تا من محتشم باشم )
user_image
مجید ظاهری
۱۴۰۲/۰۷/۰۱ - ۰۳:۵۱:۰۸
“Yüzün ey yâr-ı rûhânî verir İsî bigi cânı Senin ol iyiliğin kânı eger menmüttehem başemای یار روحانی که صورتت مثل عیسی به من جان میبخشد  اگر من متهم هستم پس خوبی تو کجاست؟ معنی شعر یزک ای یار روحانی