
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۴۴۴
۱
ای عشق که کردستی تو زیر و زبر خوابم
تا غرقه شدهست از تو در خون جگر خوابم
۲
از کان شکر جستن اندر شب آبستن
بگداخت در اندیشه مانند شکر خوابم
۳
بیلطف وصال او گشتم چو هلال او
تا شب نبرد هرگز در دور قمر خوابم
۴
چون شب بشود تاری با این همه بیداری
با عشق همیگویم کای عشق ببر خوابم
۵
چون خواب مرا بیند بگریزد و بنشیند
از من برود آید در شخص دگر خوابم
۶
یاران که چه یاریدم تنها مگذاریدم
چون عشق ملک بردهست از چشم بشر خوابم
۷
بنشین اگری عاشق تا صبحدم صادق
با من که نمیآید تا صبح و سحر خوابم
تصاویر و صوت


نظرات
آیدین