مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۴۴۹

۱

زان می که ز بوی او شوریده و سرمستم

دریاب مرا ساقی والله که چنینستم

۲

ای ساقی مست من بنگر به شکست من

ای جسته ز دست من دریاب کز آن دستم

۳

بشکست مرا دامت بشکستم من جامت

مستی تو و مستی من بشکستی و بشکستم

۴

ای جان و دل مستان بستان سخنم بستان

گویی که نه ای محرم هستم به خدا هستم

۵

پر کن ز می پیشین بنشین بر من بنشین

بنشین که چنین وقتی در خواب همی‌جستم

۶

جان و سر تو یارا بر نقد بزن ما را

مفریب و مگو فردا بردارم و بفرستم

۷

والله که بنگذارم دست از تو چرا دارم

تا لاف زنی گویی کز عربده وارستم

۸

خواهم که ز باد می آتش بفروزانی

خواهم که ز آب خود چون خاک کنی پستم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 753
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 549
عندلیب :

نظرات

user_image
سیروان حسن
۱۳۹۴/۰۷/۰۳ - ۲۰:۴۹:۴۲
سلام مرسی برای تفسیر این اشعار زیبا لطفا همکاری کنید
user_image
سیامک
۱۳۹۵/۰۱/۰۲ - ۰۴:۴۶:۱۰
مستی تو و (مستم) من ـ بشکستی و بشکستم
user_image
امین زرا
۱۳۹۶/۰۵/۲۷ - ۰۲:۴۶:۳۹
آهنگ شوریده و سرمست؛ گروه شمسپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
حمید آ
۱۴۰۱/۰۶/۰۱ - ۰۷:۲۹:۵۷
نهایت کلام جایی که دیگه حرف کم میاره بیت آخر، فلسفه خلقت ،باد عامل حرکت ،مِی،عامل آگاهی،آتش عامل پختگی ،چی کم داره این ،آب و خاک که سرشت انسانه و عوامل بالا به پختگی میرسونش‌