
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۴۵۳
۱
در آینه چون بینم نقش تو به گفت آرم
آیینه نخواهد دم ای وای ز گفتارم
۲
در آب تو را بینم در آب زنم دستی
هم تیره شود آبم هم تیره شود کارم
۳
ای دوست میان ما ای دوست نمیگنجد
ای یار اگر گویم ای یار نمییارم
۴
زان راه که آه آمد تا باز رود آن ره
من راه دهان بستم من ناله نمیآرم
۵
گر ناله و آه آمد زان پرده ماه آمد
نظاره مه خوشتر ای ماه ده و چارم
تصاویر و صوت


نظرات