مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۴۵۴

۱

گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم

گفتا که به غیر آن صد چیز عجب دارم

۲

گفتم که در این بازی ما را سببی سازی

گفتا که من این بازی بیرون سبب دارم

۳

هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارند

من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم

۴

بیرون مشو از دیده ای نور پسندیده

کز دولت نور تو مطلوب طلب دارم

۵

آنم که ز هر آهش در چرخ زنم آتش

وز آتش بر آتش از عشق لهب دارم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 755
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 550
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
عندلیب :

نظرات

user_image
محسن
۱۳۹۳/۰۸/۰۶ - ۱۶:۰۳:۵۷
واقعا شور انگیزی توی این شعر و این سبک از اشعار حضرت مولانا موج میزنهفوق العاده است