مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۴۵۷

۱

من خفته وشم اما بس آگه و بیدارم

هر چند که بی‌هوشم در کار تو هشیارم

۲

با شیره فشارانت اندر چرش عشقم

پای از پی آن کوبم کانگور تو افشارم

۳

تو پای همی‌بینی و انگور نمی‌بینی

بستان قدحی شیره دریاب که عصارم

۴

اندر چرش جان آ گر پای همی‌کوبی

تا غوطه خورم یک دم در شیره بسیارم

۵

زین باده نگردد سر زین شیره نشورد دل

هین چاشنیی بستان زین باده که من دارم

۶

زین باده که داری تو پیوسته خماری تو

دانم که چه داری تو در روت نمی‌آرم

۷

دامی که درافتادی بنگر سوی دام افکن

تا ناظر حق باشی ای مرغ گرفتارم

۸

دام ار تک چه باشد فردوس کند حقش

ور خار خسک باشد حق سازد گلزارم

۹

آن دم که به چاه آمد یوسف خبرش آمد

که کار تو می سازد ای خسته بیمارم

۱۰

داروی تو می کوبم خرگاه تو می روبم

از ضد ضدش انگیزم من قادر و قهارم

۱۱

گویم به حجر حی شو گویم به عدم شیء شو

گویم به چمن دی شو داری عجب اقرارم

۱۲

شمس الحق تبریزی تو روشنی روزی

و اندر پی روز تو من چون شب سیارم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 756
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 551
عندلیب :

نظرات

user_image
حبیب سعادت
۱۴۰۱/۰۳/۰۶ - ۱۱:۴۰:۳۳
با سلام و درود  در بیت چهارم مصرع اول  اندر چرش جان آ گر پای همی کوبی پیام به مخاطب است و بنظر میرسد در مصرع دوم که ادامه آن است( تا غوطه خوری یکدم در شیره بسیارم ) صحیح است.
user_image
حبیب سعادت
۱۴۰۱/۰۳/۰۶ - ۱۱:۵۵:۳۶
در باب معنای چُرُش که در ابیات دوم و چهارم آمده به عملیاتی اطلاق میشده برای تهیه شیره انگور. در قدیم که تا ۵۰ یا ۶۰ سال گذشته ادامه داشته،حوضچه هایی را در باغات انگور در یک جای مرتفع میساختند که در پایین آن خروجی لوله مانندی وجود داشته در داخل این حوضچه ها شاخه های تر درختان را قرار می دادند و خوشه های انگور را روی آنها میریختند و سپس گروهی با پاهای برهنه انگورها را می‌کوبیدند که معمولا با نوعی رقص و هماهنگی همراه با خواندن شعر بوده است آب انگور از لابلای شاخه ها به کف حوضچه و از خروجی به دیگ بزرگی که در زیر آن اتش روشن بوده می ریخته و به شیره تبدیل میشده است. امیدوارم توضیح فوق در درک بهتر غزل مفید واقع شود.