مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۴۵۸

۱

یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمی‌دارم

زیرا که توی کارم زیرا که توی بارم

۲

از قند تو می نوشم با پند تو می کوشم

من صید جگرخسته تو شیر جگرخوارم

۳

جان من و جان تو گویی که یکی بوده‌ست

سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم

۴

از باغ جمال تو یک بند گیاهم من

وز خلعت وصل تو یک پاره کلهوارم

۵

بر گرد تو این عالم خار سر دیوار است

بر بوی گل وصلت خاری است که می خارم

۶

چون خار چنین باشد گلزار تو چون باشد

ای خورده و ای برده اسرار تو اسرارم

۷

خورشید بود مه را بر چرخ حریف ای جان

دانم که بنگذاری در مجلس اغیارم

۸

رفتم بر درویشی گفتا که خدا یارت

گویی به دعای او شد چون تو شهی یارم

۹

دیدم همه عالم را نقش در گرمابه

ای برده تو دستارم هم سوی تو دست آرم

۱۰

هر جنس سوی جنسش زنجیر همی‌درد

من جنس کیم کاین جا در دام گرفتارم

۱۱

گرد دل من جانا دزدیده همی‌گردی

دانم که چه می جویی ای دلبر عیارم

۱۲

در زیر قبا جانا شمعی پنهان داری

خواهی که زنی آتش در خرمن و انبارم

۱۳

ای گلشن و گلزارم وی صحت بیمارم

ای یوسف دیدارم وی رونق بازارم

۱۴

تو گرد دلم گردان من گرد درت گردان

در دست تو در گردش سرگشته چو پرگارم

۱۵

در شادی روی تو گر قصه غم گویم

گر غم بخورد خونم والله که سزاوارم

۱۶

بر ضرب دف حکمت این خلق همی‌رقصند

بی‌پرده تو رقصد یک پرده نپندارم

۱۷

آواز دفت پنهان وین رقص جهان پیدا

پنهان بود این خارش هر جای که می خارم

۱۸

خامش کنم از غیرت زیرا ز نبات تو

ابر شکرافشانم جز قند نمی‌بارم

۱۹

در آبم و در خاکم در آتش و در بادم

این چار بگرد من اما نه از این چارم

۲۰

گه ترکم و گه هندو گه رومی و گه زنگی

از نقش تو است ای جان اقرارم و انکارم

۲۱

تبریز دل و جانم با شمس حق است این جا

هر چند به تن اکنون تصدیع نمی‌آرم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 757
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 551
محسن لیله‌کوهی :
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
عندلیب :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
بهادر
۱۳۹۵/۱۱/۰۷ - ۰۳:۱۰:۳۷
جان من و جان تو گویی که یکی بوده‌ستسوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارملا اله الا الله
user_image
همایون
۱۳۹۶/۰۹/۲۴ - ۱۷:۴۰:۲۲
غزل لحظه و ساعت اینجا جلال دین کاملا بی‌خودی خود را آشکار میکند و به جان خود و شمس که یکی‌ شده است سوگند می‌‌خورد او یک انسان منفرد نیست بلکه مانند ماه و خورشید که در گردش اند در گردش دائم بدور شمس افتاده است همانطور که شمس هم بطور ئا پیدا و غیر جسمانی‌ بدور دل‌ او در گردش است ما می‌‌دانیم که همه اجسام در هستی‌ نیز بدور هم می‌‌گردد اینگونه است که او هست گردیده و بقیه را چون نقش گرمابه مجازی می‌‌داند زیرا در چنین گردشی نیستند در دو بیت نخست چهار حالت کار و بار و نوش و کوش، آدم را بطور تصادفی و خوشایندی بیاد چهار ویژگی‌ ذرات بنیادی مثل الکترون که بدور پروتون می‌‌گردد می‌‌اندازد، گشتاور (کار تو)، سرالش (بار تو ) نهادش (با قند تو) و چرخش (از پند تو) هر چند که خود را بیرون از هر گونه چهاری که اساس هستی‌ است می‌‌دند از سرگشتگی خو بسیار خشنود و شاد است و همه چیز خود را از این گردش می‌‌داندمانند رخسنده‌ای که با ضربه‌های دف و پرده‌های ساز هماهنگ است هستی‌ او با هستی‌ شمس هماهنگ و در هم تنیده شده است و مانند گردیدن که دائمی است او نیز هر لحظه و ساعت این وابستگی و هماهنگی را حس میکنداین تجربه برای انسان براستی یگانه و کمیاب است و شاید پدیدهٔ‌ای نایاب در هستی‌ انسان‌ها باشد از گفته‌های او و نکته‌های بدیع او درستی این ادعا نیز برای همگان بخصوص دوست داران او آشکار است
user_image
هیچ
۱۳۹۷/۰۴/۱۹ - ۰۶:۵۳:۴۲
درود دوستان کسی این بیت رو تفسیر میکنه؟بر ضرب و دف حکمت این خلق همی رقصند
user_image
حسین،۱
۱۳۹۷/۰۴/۱۹ - ۲۰:۱۵:۴۷
هیچ گرامی بر ضرب دف حُکمت این خلق همی‌رقصندبی‌پرده تو رقصد یک پرده نپندارمگویا می گوید : تو بزن تا من برقصمهرچه تو حکم کنی و فرمان دهی خلق مطیع اندغیر از حُکم تو فرمان دیگری متصور نیستزنده باشی
user_image
برهان الدین تریان
۱۳۹۷/۰۴/۲۳ - ۰۴:۲۴:۰۷
درود دوستان عزیز. آیا می شود مصرع جان من و جان تو گویی که یکی بوده‌ست را به آیه وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی ربط داد؟
user_image
حسین
۱۳۹۷/۰۴/۲۳ - ۱۲:۲۱:۳۱
استاد محسن چاوشی عزیز این شعرو اجرا کردن و قطعه موسیقیش به تازگی لو رفت اسم آهنگ "صید جگر خسته" که از قطعات منتشر نشده آلبوم سیزده بوده
user_image
امیرحسین نفر
۱۳۹۷/۰۵/۰۷ - ۰۴:۰۴:۱۱
سالار عقیلی این شعر را در آلبوم تازه ی خود یعنی آلبوم صورتگر خوانده است در ترک شماره 4 با نام دلبر عیار که در بیپ تونز هم قابل خرید است ولی چون آلبوم تازه است در لیست البوم های سالار عقیلی هنوز قرار نگرفته است لطفا آن آهنگ را به این صفحه اضافه کنید
user_image
ممد
۱۳۹۷/۰۵/۱۳ - ۲۳:۴۴:۳۰
محسن چاوشیپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
امیر
۱۳۹۷/۰۵/۱۶ - ۱۳:۱۴:۰۱
بیژن کامکار این غزل را در آلبومی نسبتا قدیمی به نام آوای باران با آهنگسازی تهمورس پورناظری خوانده است.
user_image
ali
۱۳۹۷/۰۵/۳۰ - ۰۳:۴۴:۴۲
چقدر زیبا خونده محسن جان چاوشی این اثر جاودانی رو . ممنون از سایت گنجور و تشکر از صدایه چاوشی که هر لحظه نهیبی به ما میزند تا به این اشعار روی بیاوریم
user_image
صابر
۱۳۹۷/۰۶/۰۳ - ۱۶:۰۶:۰۷
در زیر قبا جانا شمعی به نهان داری. وزنش درست در میاد
user_image
شهاب
۱۳۹۹/۰۵/۳۱ - ۱۸:۳۴:۳۶
در شادی روی تو گر قصه غم گویم گر غم بخورد خونم ولله سزاوارمدوستان این بیت دقیقا چه مفهومی داره؟ داره میگه حق ندارم در حضور شادی وجود تو از غم دم بزنم یا علاقه شرح غم و فراق رو میگه و اینکه خودش رو سزاوار هربلایی میدونه؟؟؟
user_image
نگار
۱۳۹۹/۱۱/۲۹ - ۰۴:۰۱:۰۸
آیا این شعر توصیف مرحله حیرت از هفت مرحله عرفان است؟
user_image
نگار
۱۳۹۹/۱۱/۲۹ - ۰۴:۰۶:۵۸
جناب شهاب، معنی این بیت اینطور برداشت می‌شود که شادی وجود و حضور الهی آنقدر زیاد هست که حتی اگر غم فراوانی هم داشته باشم گفتنش بی‌معنی است.