
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۴۶۶
۱
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
۲
هر کس که پری خوتر در شیشه کنم زوتر
برخوانم افسونش حُراقه بجنبانم
۳
زین واقعه مدهوشم باهوشم و بیهوشم
هم ناطق و خاموشم هم لوح خموشانم
۴
فریاد که آن مریم رنگی دگر است این دم
فریاد کز این حالت فریاد نمیدانم
۵
زان رنگ چه بیرنگم زان طره چو آونگم
زان شمع چو پروانه یا رب چه پریشانم
۶
گفتم که مها، جانی امروز دگر سانی
گفتا که برو! منگر! از دیده انسانم
۷
ای خواجه اگر مردی تشویش چه آوردی
کز آتش حرص تو پردود شود جانم
۸
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو
در پرده میا با خود تا پرده نگردانم
۹
هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم
هم چاکر و هم میرم هم اینم و هم آنم
۱۰
هم شمس شکرریزم هم خطه تبریزم
هم ساقی و هم مستم هم شهره و پنهانم
تصاویر و صوت


نظرات
بابای ماهور
حامد
سها
افشار
صادق دقتی
فرزام
شریفی
جوادوویچ
بهزاد
روفیا
فرزام
مهرنوش
رضا
داوود
حسین
پیمان
جلال دامن افشان
فرهاد دوران
سعید ابهربان
پاسخ آقای پیمان« در رابطه با واژه زوتر» که گفته اند، جناب مولانا از این مختصر سازی ها انجام نمی دهند، باید گفت که اتفاقا این مختصر سازی ها یا گرایش به مخفف کردن کلمات از ویژگی های سبکی ادبیات سنتی فارسی است که عموما به اقتضای وزن شعر ایجاد شده است مثلا گر و ار مخفف اگر و مر مخفف مگر است. بنابراین زوتر می تواند مناسب تر باشد و از طرفی هم زوتر با خوتر هم قافیه هستند و زو طرح برای قافبه معیوب خواهد بود.
حامد
برگ بی برگی
هانیه سلیمی
هانیه سلیمی
Masoud
سهییل
ایروانی
فرشید
برگ بی برگی
رامین
امیر گیاهچی
هادی رنجبران
دومان تبریزی
شیرو
شیرو
Eqbal Sajadi
احمدی