مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۴۷۵

۱

بجوشید بجوشید که ما بحر شعاریم

بجز عشق به جز عشق دگر کار نداریم

۲

در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک

بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم

۳

چه مستیم چه مستیم از آن شاه که هستیم

بیایید بیایید که تا دست برآریم

۴

چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیم

که امروز همه روز خمیریم و خماریم

۵

مپرسید مپرسید ز احوال حقیقت

که ما باده پرستیم نه پیمانه شماریم

۶

شما مست نگشتید وزان باده نخوردید

چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم

۷

نیفتیم بر این خاک ستان ما نه حصیریم

برآییم بر این چرخ که ما مرد حصاریم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 765
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 557
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
سارا
۱۳۹۱/۱۲/۰۴ - ۱۸:۳۶:۴۸
بیت آخر به زیبایی و در نهایت ظرافت به بُعد اشاره دارد.سخن از خاک و حصیر (افقی) و برآمدن و حصار (عمودی) دو محور جهان را تصویر می کنند و از سویی دیگر "چرخ" چه به معنای روزگار و چه به معنای لغوی آن (گردش) بُعد سومی را هم به مفهوم اضافه می کند. در کنار تمام این ها، عنصر حرکت و پویایی (مانند چیزی که در سماء می بینیم) شعر را زنده می کند.
user_image
حامد
۱۳۹۲/۱۱/۱۶ - ۱۶:۳۷:۲۸
گاهی فکر می کنم که در ایران چیزی است که در میان اقوام دیگر متمایز است. احساس با واقعیت طوری ترکیب می شود که در میان دیگر نوشته ها متمایز می شود.
user_image
باده پرست
۱۳۹۴/۰۱/۲۵ - ۰۷:۵۱:۵۳
با این ترکیب هم می تواند جالب باشددر این خاک در این خاک دراین مزرع می پاکبجز مهر بجر عشق دگر تخم نکاریم
user_image
مجتبی
۱۳۹۴/۰۳/۱۸ - ۱۱:۱۷:۰۷
ولی فکر کنم درست تر اینهبجزمهر بجزعشق دگر ذرنکاریم
user_image
مجتبی
۱۳۹۴/۰۳/۱۸ - ۱۱:۱۷:۵۱
ببخشید دگر بذر نکاریم
user_image
مرتضی
۱۳۹۴/۰۳/۲۸ - ۱۳:۳۲:۴۱
من هم دگر بذر نکاریم رو شنیدم و بیشتر پسندیدم
user_image
علاء
۱۳۹۴/۰۹/۱۷ - ۰۶:۲۸:۱۵
حضرت مولانا در بیت دوم جان و قلب آدمی را به مزرعه پاکی تشبیه میکند که جایگاه راستینش عشق و محبت است .
user_image
آقابابا
۱۳۹۴/۰۹/۲۴ - ۰۲:۲۴:۳۹
به نام خدابه قول ظریفی ما نه تنها باید شعر بخوانیم که اولی تر آنست که شعرهایمان را زندگی کنیم.حقیقتا وقتی در احوال تاریخ گذشته بر جهان و عمر اندک در اختیار مستغرق میشوم به این نتیجه میرسم که «در این خاک در این خاک در این مزرعه پاکبجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم»مدتی که این عشق ورزی به همنوع و حتی موجودات را تمرین میکنم ،چنان متلذذ و متبسم و زلال هستم که گاه سنگ از پشت نمازم پیداست.
user_image
سراج
۱۳۹۴/۱۰/۲۰ - ۰۶:۴۰:۴۴
به تصحیح و طبع زنده یاد بدیع الزمان فروزانفر، بیت دوم همین طور که آمده صحیح است...در این خاک در این خاک در این مزرعه پاکبجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم ...
user_image
کامران کمیلی پور
۱۳۹۵/۰۷/۱۵ - ۱۴:۰۵:۱۵
بیت اول این غزل را در مجموعه رسول آفتاب، دکتر سروش این گونه قرائت می کند:بجوشید بجوشید که ما بحر شعاریم.....کلمه شعار، از شَعر به معنی مو (پشم) گرفته شده است. شعار، یعنی موبافت. یعنی تن پوش. شعور یعنی نکته سنجی. مو از ماست کشیدن.در گذشته، کلمه شعار، همان معنی لباس را داشت. در حالی که در ادبیات سیاسی امروز، کلمه شعار به معنی داد و فریاد در حین تظاهرات خیابانی است.اهل شعار بودن، در ادبیات قدیم فاقد معنی بود و در ادبیات جدید یعنی کسی که شعار می دهد و اهل شعور نیست!بحر شعار، یعنی کسی که دریا، تن پوش اوست. مولانا گفته است آرام مباشید و بجوشید که دریا، تن پوش ماست.به این ترتیب، قرائت دکتر سروش، بر آنچه اینجا آمده ترجیح دارد.
user_image
اردشیر
۱۳۹۵/۱۱/۰۴ - ۰۰:۴۳:۵۱
با درود، جناب کامران عزیز گمان من بر این است که شعار کوتاه شده ی شعائر باشد که به ضرورت وزن و قافیه کوتاه شده و خود جمع شعور به معنی احساس میباشد. کلمه ی شعور و فعل شَعَرَ به معنای احساس و احساس کردن در عربی بکار میرود چنانکه مثلاً می گویند : أنی أشعر بالسعادة : احساس شادمانی میکنم. و معنی مصرع اول می شود : بجوشید که ما دریای احساس (احساسات) هستیم.
user_image
فرامرز
۱۳۹۷/۰۵/۲۴ - ۰۵:۳۰:۲۹
سلام بر دوستان جان .از آنجایی که در این آشفته بازار روزگار ما که نه نیازی به بازگویی آن است نه قصد آزردن دوستان دل و جان است ، چیزی که میتواند حال ما را بهبود ببخشد و از پس آن حال دیگرانی که در اطراف ما هستند را نیز ، فرو رفتن در افکار بزرگان شعر و ادب این سرزمین است .پس بیاییم به جای این سنت نا میمون که هر کجا جمعی است همگان در بحث و جدل و مرافعه بر سر اقتصاد و سیاست و... هستند ، ما که پیشتر و بیشتر از آنها پی به این معجون روح افزا برده ایم ، آنان را نیز گوش کشان بر سر این خوان بی دریغ بنشانیم .شاید که اندکی از وضع موجود را بهبود توانستیم داد با همگانی کردن مباحث اینچنینی و سخن گفتن از یافته هامان با دیگران ، به جای مباحث بیهوده و کسالت آور .نکند که خدای نا کرده حال خوبمان را از دیگران دریغ کنیم . "هواداران کویش را چو جان خویشتن داریم "
user_image
سعید
۱۳۹۷/۰۶/۲۱ - ۱۱:۵۷:۴۵
در بیت چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیمکه امروز همه روز خمیریم و خماریمبه نظر مولانا به نوشیدن باده از جام الست بربکم اشاره دارد.
user_image
خسرو
۱۳۹۷/۱۰/۰۳ - ۰۳:۲۷:۰۹
به نظر من در مصرع (بجز مهر بجر عشق دگر تخم نکاریم) دگر تخم نکاریم درست است. زیرا در اشعار مولانا، مفاهیم عرفای اولویت دارند بر ظرافت و اصول شعر سرایی. مولانا مثل حافظ در قید و بند کلمات و وزن و قافیه ها نیست. پر واضح است که این ابیات در حالت مراقبه بر زبان شاعر عارف جاری می شوند و قطعاً کلمات ظرفیت به دوش کشیدن بار عرفانی مولانا را ندارند.
user_image
مهدی
۱۳۹۷/۱۱/۰۴ - ۰۱:۴۶:۵۳
سلام من این ترکیب رو دوست دارم در این خاک در این خاک در این مزرع چه کشتیمبجز مهر بجز عشق دگر بذر نکاریم
user_image
M.Sh
۱۳۹۹/۰۴/۱۸ - ۰۴:۳۳:۵۲
فکر می کنم دگر بذر نکاریم باشه
user_image
زهرا ملاشاهی
۱۳۹۹/۰۴/۲۷ - ۰۸:۰۹:۲۸
درود بر اساتید و ادیبان عزیز.جانم تازه گشت از خواندن این ابیات.درود بر مولانای بزرگ و همه ادب دوستان و ادیبان.افتخار میکنم زبان مادریم فارسی است.درین روزگار غم و خاکستری فقط اینچنین اشعاری میتواند دمی جان آدمی را بنوازد البتته اگر هنوز کمی آدم باشد.خواستم تشکر کرده باشم از همه ی اساتید.
user_image
زهرا ملاشاهی
۱۳۹۹/۰۴/۲۷ - ۰۸:۱۱:۱۴
بیت آخر ستان منظور خاکستان است؟ممنون میشم اساتید توضیح بدن.
user_image
رضا منصوری
۱۳۹۹/۰۶/۰۸ - ۰۷:۳۸:۲۱
برنامه 501 گنج حضور جناب آقای شهبازی
user_image
Ouchen
۱۴۰۰/۰۴/۲۹ - ۰۶:۱۲:۲۹
  💜بحرْ شَعار به معنای کسی ست که لباس از دریا دارد،چه ترکیب زیبایی! یعنی کسی که غرقه ی دریاست. حضرت #مولانا از همان بیت آغازین غزل، توفنده و کوبنده میآید. این‌جا دوباره سخن از حالات روحانی #مولانا ست. #مولانا در بسیاری از اشعارش از حالات روحی خود در درگاه معشوق سخن می‌راند و پرده از اسرار بسیاری در این گونه اشعار برمی‌دارد. این غزل بسیار زیبا نیز یکی از آنهاست. او سخاوتمندانه از خودِ بی‌خود شده در برابر معشوقش می‌سراید و وصف معشوقش را و حالتی که بر روح او از دیدار معشوق مستولی ست به مخاطب ارزانی می‌کند. به جرأت می‌توان گفت که حضرات #شیخ_عطار و #مولانا برترین عارفان در توصیف این گونه حالاتشان هستند. حتی حضرت #مولانا در بیت واپسین غزل ۱۴۲۹ #دیوان_شمس می‌فرماید که:همی‌گویم دلا بس کن دلم گوید جواب من|که من در کان زر غرقم چرا ز ایثار بگریزم. یعنی به دل می‌گویم که دست از این بازگویی اسرار بردار و او در
پاسخم می‌گوید که منی که در معدن زر (اسرار الهی)غرق شده ام چرا از بخشش آن گریزان باشم؟ #مولانا در این غزل خود را به یقین، در نزدیک‌ترین جا به معشوق می‌داند(در همان بیت آغازین می‌فرماید که ما غرقه ی دریای معرفت الهی گشته ایم و در این دریا همیشه در جوش و خروش هستیم) اما به مخاطب نهیب میزند که چون تو از باده ی حق و حقیقت نچشیده ای پس توان درک حال مرا نداری، فقط این را بدان که ما همچون ستون و حصاری بر این چرخ و فلک استواریم چرا که ما هر روز از باده ی ناب معشوق به مستی می‌رسیم. و اینچنین بی پروا دم از فنای در معشوق زدن تنها کار بزرگانی چون #مولانا ست نه مدعیان خدا شناسی.
user_image
هادی رنجبران
۱۴۰۰/۰۹/۲۷ - ۱۳:۱۸:۲۰
5. حقیقت: در لغت به معنی راستی، درستی یک سخن، و وجود انکار ناپذیر یک موجود یا یک مفهوم است. در ادب صوفیه که همة مفاهیم به جهانی فراتر از این جهان خاکی ربط می¬یابد، حقیقت و حق اشاره است به هستی مطلق و جاودانة پروردگار دارد، و به درک عالمی که با حواسّ این جهانی درک آن ممکن نیست.