
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۴۷۹
۱
آن خانه که صد بار در او مایده خوردیم
بر گرد حوالیگه آن خانه بگردیم
۲
ماییم و حوالیگه آن خانه دولت
ما نعمت آن خانه فراموش نکردیم
۳
آن خانه مردی است و در او شیردلانند
از خانه مردی بگریزیم، چه مردیم؟
۴
آنجا همه مستیست و برون جمله خمار است
آنجا همه لطفیم و دگرجا همه دردیم
۵
آنجا طربانگیزتر از باده لعلیم
وینجا بد و رخزردتر از شیشه زردیم
۶
آنجای به گرمی همه خورشید تموزیم
وینجای به سردی همه چون بهمن سردیم
۷
آنجا همه آمیخته چون شکر و شیریم
وینجا همه آویخته در جنگ و نبردیم
۸
آنجا شه شطرنج بساط دو جهانیم
وینجا همه سرگشتهتر از مهره نردیم
۹
چرخی است کز آن چرخ چو یک برق بتابد
بر چرخ برآییم و زمین را بنوردیم
تصاویر و صوت


نظرات
وفا