
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۴۸۱
۱
ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم
چون شمع به پروانه مظلوم رسیدیم
۲
یک حمله مردانه مستانه بکردیم
تا علم بدادیم و به معلوم رسیدیم
۳
در منزل اول به دو فرسنگی هستی
در قافله امّت مرحوم رسیدیم
۴
آن مه که نه بالاست نه پست است بتابید
وآنجا که نه محمود و نه مذموم رسیدیم
۵
تا حضرت آن لعل که در کون نگنجد
بر کوری هر سنگدلِ شوم رسیدیم
۶
با آیت کرسی به سوی عرش پریدیم
تا حیّ بدیدیم و به قیّوم رسیدیم
۷
امروز از آن باغ چه بابرگ و نواییم
تا ظن نبری خواجه که محروم رسیدیم
۸
ویرانه به بومان بگذاریم چو بازان
ما بوم نهایم ار چه در این بوم رسیدیم
۹
زنّار گسستیم بر قیصر رومی
تبریز ببر قصّه که در روم رسیدیم
تصاویر و صوت


نظرات
لیلی
روفیا
پاسخ به لیلی
غبار ره