مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۴۸۸

۱

ای خواجه بفرما به کی مانم به کی مانم

من مرد غریبم نه از این شهر جهانم

۲

گر دم نزنم تا حسد خلق نجنبد

دانم که نگویم نتوانم که ندانم

۳

آن کل کلهی یافت و کل خویش نهان کرد

با بنده به خشم است که دانای نهانم

۴

گر صلح کند داروی کلیش بسازیم

از ننگ کلی و کلهش بازرهانم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 772
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 561
عندلیب :

نظرات