
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۴۹۲
۱
بار دگر از راه سوی چاه رسیدیم
وز غربت اجسام بالله رسیدیم
۲
با اسب بدان شاه کسی چون نرسیدهست
ما اسب بدادیم و بدان شاه رسیدیم
۳
چون ابر بسی اشک در این خاک فشاندیم
وز ابر گذشتیم و بدان ماه رسیدیم
۴
ای طبل زنان نوبت ما گشت بکوبید
وی ترک برون آ که به خرگاه رسیدیم
۵
یک چند چو یوسف به بن چاه نشستیم
زان سر رسن آمد به سر چاه رسیدیم
۶
ما چند صنم پیش محمد بشکستیم
تا در صنم دلبر دلخواه رسیدیم
۷
نزدیکتر آیید که از دور رسیدیم
و احوال بپرسید که از راه رسیدیم
تصاویر و صوت


نظرات