
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۵۰۶
۱
همیشه من چنین مجنون نبودم
ز عقل و عافیت بیرون نبودم
۲
چو تو عاقل بدم من نیز روزی
چنین دیوانه و مفتون نبودم
۳
مثال دلبران صیاد بودم
مثال دل میان خون نبودم
۴
در این بودم که این چون است و آن چون
چنین حیران آن بیچون نبودم
۵
تو باری عاقلی بنشین بیندیش
کز اول بودهام اکنون نبودم
۶
همیجستم فزونی بر همه کس
چو صید عشق روزافزون نبودم
۷
چو دود از حرص بالا می دویدم
به معنی جز سوی هامون نبودم
۸
چو گنج از خاک بیرون اوفتادم
که گنجی بودم و قارون نبودم
تصاویر و صوت


نظرات
Ouchen