مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۵۱۱

۱

بیا ای آنک بردی تو قرارم

درآ چون تنگ شکر در کنارم

۲

دل سنگین خود را بر دلم نه

نمی‌بینی که از غم سنگسارم

۳

بیا نزدیک و بر رویم نظر کن

نشانی‌ها نگر کز عشق دارم

۴

بسوزم پرده هفت آسمان را

اگر از سوز دل دودی برآرم

۵

خزان گر باغ و بستان را بسوزد

بخنداند جهان را نوبهارم

۶

جهان گوید که بازآ ای بهاران

که از ظلم خزان صد داغ دارم

۷

بگردان ساقیا جام خزانی

که از عشق بهار اندر خمارم

۸

بده چیزی که پنهان است چون جان

به جان تو مده بیش انتظارم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 785
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 568
عندلیب :

نظرات

user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۴/۰۷ - ۱۶:۳۱:۵۸
تنگ هم در معنی ضد فراخ به کار میرود و هم به معنی بار و هم به معنی تسمه ای برای بستندهان اسب ولی در تینجا تنگ شکر بار شکر است و کنایه از دهان یار است و معشوق
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۴/۰۷ - ۱۶:۳۲:۴۲
اینجا
user_image
اصحاب المعالی
۱۳۹۲/۰۴/۰۷ - ۱۶:۵۶:۱۷
تنگ همان تسمه بستن چهارپا است و هر بار که تنگ بر می بستند خود به خود یک بار چهار پا می شده است یعنی مجازا بار می شده است
user_image
shk clickmank
۱۳۹۶/۰۴/۱۹ - ۰۰:۴۹:۴۷
برخلاف نظر این دوست عزیزبنده تصور می کنم تُنگ شکر= شیشه شکر، کوزه شکر، و ... منظور شاعر است.