مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۵۱۳

۱

اگر سرمست اگر مخمور باشم

مهل کز مجلس تو دور باشم

۲

رخم از قبلهٔ جان نور گیرد

چو با یاد تو اندر گور باشم

۳

قرارم کی بود خود در تک گور

چو بر دمگاه نفخ صور باشم

۴

صد افسنتین و دارو‌های نافع

توی جان را چو من رنجور باشم

۵

شوم شیرین ز لطف گوهر تو

اگر چون بحر تلخ و شور باشم

۶

اگر غم همچو شب عالم بگیرد

برآ ای صبح تا منصور باشم

۷

توی روز و منم استارهٔ روز

عجب نبود اگر مشهور باشم

۸

به من شاد‌ند جمله روزجویان

چو پیش آهنگ چون تو نور باشم

۹

مرا مخمور می‌داری نه از بخل

ولی تا ساکن و مستور باشم

۱۰

بدان مستور می‌داری چو حوتم

که تا از عقربت مهجور باشم

۱۱

چه غم دارم ز نیش عقرب ای ماه

چو غرق شهد چون زنبور باشم

۱۲

خمش کردم ولیکن عشق خواهد

که پیش زخمه‌اش تنبور باشم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 786
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 569
عندلیب :

نظرات

user_image
کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۰۷ - ۱۷:۰۷:۴۴
در بیت بجای طلیعه که ما می گوییم مولانا گفته پیش اهنگ
user_image
کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۰۷ - ۱۷:۰۹:۳۲
با نگاه به شیپور و نیپور که ساز بوده اند شاید تنبور باید نگاشته شود . می دانیم ب و پ گردانش دارند .
user_image
شکوه
۱۳۹۲/۰۴/۰۷ - ۱۷:۲۱:۴۶
نفخ صور دمیدن در شیپور مرگ و تک گور قعر قبر است و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد....