مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۵۱۵

۱

چه نزدیک است جان تو به جانم

که هر چیزی که اندیشی بدانم

۲

از این نزدیکتر دارم نشانی

بیا نزدیک و بنگر در نشانم

۳

به درویشی بیا اندر میانه

مکن شوخی مگو کاندر میانم

۴

میان خانه‌ات همچون ستونم

ز بامت سرفرو چون ناودانم

۵

منم همراز تو در حشر و در نشر

نه چون یاران دنیا میزبانم

۶

میان بزم تو گردان چو خمرم

گه رزم تو سابق چون سنانم

۷

اگر چون برق مردن پیشه سازم

چو برق خوبی تو بی‌زبانم

۸

همیشه سرخوشم فرقی نباشد

اگر من جان دهم یا جان ستانم

۹

به تو گر جان دهم باشد تجارت

که بدهی به هر جانی صد جهانم

۱۰

در این خانه هزاران مرده بیش اند

تو بنشسته که اینک خان و مانم

۱۱

یکی کف خاک گوید زلف بودم

یکی کف خاک گوید استخوانم

۱۲

شوی حیران و ناگه عشق آید

که پیشم آ که زنده جاودانم

۱۳

بکش در بر بر سیمین ما را

که از خویشت همین دم وارهانم

۱۴

خمش کن خسروا هم گو ز شیرین

ز شیرینی همی‌سوزد دهانم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 787
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 570
عندلیب :

نظرات

user_image
محسن صابری
۱۳۹۵/۰۱/۲۲ - ۰۴:۴۲:۱۵
سلامبیت آخر، مصرع اول، در غزلیات شمس تبریز، به مقدمه، گزینش و تفسیر محمد رضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن، صفحه 796 (چاپ جیبی، دو جلد در یک مجلد)، اینگونه ضبط شده است:خمش کن خسروا «کم» گو ز شیرینضمن اینکه در این غزل، صرفاً پنج بیت ابتدایی و بیت آخر (غزلی که در اینجا آمده) زا ذکر کرده اند.درود
user_image
م. م.ب
۱۳۹۵/۰۸/۰۲ - ۰۱:۴۲:۴۴
این مصراع که بدهی به هر جانی صد جهانم، به نظر دارای ایراد عروضی واضح است. آیا درست درج شده است؟ و اگر درست است روش درست خواندن آن چیست؟
user_image
بیگانه
۱۳۹۷/۰۱/۰۷ - ۰۴:۴۲:۲۹
که بدهی به هر جانی صد جهانماین مصراع وزنش کاملا خراب است. همه جا هم همین طور غلط درج است. بنده کلی بالا و پایینش کردم به سختی، و در نهایت رسیدم به خوانشی که اگر این گونه باشد، وزن درست خواهد بود و احتمالا شعر اصلی هم همین است و به تدریح دچار تحریف شده است:که بِدْهی بهر هر جان، صد جهانماین خوانش، درست است؛ هم از نظر معنایی، و هم وزنی. اما مصراع فعلی، اشتباه است اشتباه است اشتباه.
user_image
همایون
۱۳۹۷/۰۲/۲۶ - ۱۵:۰۴:۴۲
غزلی زیبا و پر معنی‌ که حال و روز انسان در آن بیان می‌‌شود، براستی اگر سود و خود پرستی حیوانی از زندگی‌ انسان رخت بر بندد، جان انسان‌ها این گونه یگانه نمی شود؟ و معنی‌ درویشی جز این است؟این نوع دیدن وقتی پیش می‌‌آید که عشق به میان می‌‌آید که تنها او زنده جاوید است و همه چیز پیرامون آن زنده و جاوید می‌‌شود و به یگانگی می‌‌رسد این ما هستیم که باید این عشق را و این سیمین بر را در آغوش خود جای دهیم تا به این یگانگی راه پیدا کنیم و از خود تنها و بی‌ مقدار و تلخ و نابود شدنی جدا و به پادشاهی هستی‌ و شیرینی‌ بی‌ اندازه وصل شویم و همه را نیز با خود به آنجا بکشانیم که عشق همه چیز را به هم نزدیک می‌‌کند، اگر جان حیوانی را با جان عشق آشنا معامله کنیم هزاران جان و جهان نو به ما ارزانی‌ می‌‌شود چون هیچ دیواری میان ما و میان ما و جهان‌ها نیست، دیوار که بن دیوی دارد برای جدایی و تیره روزی و تنهایی ما ساخته می‌‌شود به تو گر جان دهم باشد تجارت - که بدهی بهر جانی صد جهانی‌
user_image
م. م.ب
۱۳۹۷/۰۴/۲۴ - ۰۰:۳۱:۱۴
هنوز مصراع که بدهی به هر جانی... تصحیح نشده است.سایت نوید فاضل هم نشان می‌دهد که وزن این مصراع غلط است:پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
فرشاد
۱۳۹۷/۰۶/۰۵ - ۱۷:۳۹:۳۵
با سلامبه اشاره یکی از دوستان به نظر می رسه اگه بصورت زیر بخونیم شاید جواب بده:که بِدْهی بهر جانی (یا هر جان) صد جهانم
user_image
محسن سینایی
۱۴۰۱/۰۶/۲۳ - ۱۶:۴۸:۳۶
مصرع دوم این بیت : اگر من جان دهم باشد تجارت ،اشکال وزنی دارد و باید به صورت زیر نوشته شود :که بدهی تو به هر جان صد جهانم