مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۵۱۸

۱

من آن ماهم که اندر لامکانم

مجو بیرون مرا در عین جانم

۲

تو را هر کس به سوی خویش خواند

تو را من جز به سوی تو نخوانم

۳

مرا هم تو به هر رنگی که خوانی

اگر رنگین اگر ننگین ندانم

۴

گهی گویی خلاف و بی‌وفایی

بلی تا تو چنینی من چنانم

۵

به پیش کور هیچم من چنانم

به پیش گوش کر من بی‌زبانم

۶

گلابه چند ریزی بر سر چشم

فروشو چشم از گل من عیانم

۷

لباس و لقمه‌ات گل‌های رنگین

تو گل خواری نشایی میهمانم

۸

گل است این گل در او لطفی است بنگر

چو لطف عاریت را واستانم

۹

من آب آب و باغ باغم ای جان

هزاران ارغوان را ارغوانم

۱۰

سخن کشتی و معنی همچو دریا

درآ زوتر که تا کشتی برانم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 789
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 571
عندلیب :

نظرات

user_image
اشکان
۱۳۸۹/۰۵/۱۴ - ۰۲:۲۲:۵۵
من وقتی آهنگ داوود آزاد رو شنیدم با این شعر آشنا شدم.واقعا عالیع.توصیه می کنم اگر آهنگشو نشنیدید برید تهیه کنید و گوش بدید.اسم آلبوم دیوان شمس و باخ هستش.
user_image
عاطفه
۱۳۹۰/۱۱/۱۳ - ۱۷:۱۰:۱۶
آهنگ زیبایی رو که دوستمون گفت رو از دست ندید، با این آهنگ آدم تا عرش اعلا میره!باور کنید
user_image
آزاده
۱۳۹۱/۰۴/۲۸ - ۱۴:۲۹:۵۰
من را هم آهنگ داوود آزاد به اینجا آورد. بسیار زیبا هم غزل هم موسیقی...
user_image
سعید
۱۳۹۱/۰۶/۱۰ - ۱۶:۱۰:۴۹
خیلی جالبه من رو هم همین کار از داود آزاد به اینجا کشیده ............
user_image
ندا
۱۳۹۱/۰۶/۲۷ - ۱۱:۲۱:۲۷
من هم داوود آزاد به اینجا کشوند. آهنگ و شعر با صدای ایشون آدم رو بی حس می کنه، خلسه کامل. درود بهش واقعاً حق نگه نگهدارش
user_image
آرش
۱۳۹۲/۰۱/۲۴ - ۲۰:۵۷:۰۰
وقتی 2 تا ابرقدرت موسیقی با خدای عرفان با هم بیفتن نتیجه کار هنریشون میشه شاهکار .... ! زبان نمیتونه عظمت کار را بیان کنه . فقط اگه کسی میتونه معنی ابیات 3-4-8-9-10 حدودی بگه کارم راه می افته !!!!!؟
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۲۴ - ۲۳:۰۸:۱۱
گل است این ببین چه نازکی وظرافتی دارد بااین وجود من چگونه لطف سپنجی و عاریتی و قرضی بخواهم،اینجا أیما دارد به لطیف یعنی نازک در برابر کثیف به معنی متراکم وان جهان مینو در برابر جهان گیتی است ، شاعر دچار نوعی اگاهی کهکشانی است یعنی از عرش به فرش می نگرد و با هستی یکی شده است و خود را با اب و باغ هم امیخته میبیند مارا هم جان خوانده که هم یعنی جانم عزیزم و هم یعنی ای جان یعنی تو هم جانی و تن نیستی
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۲۴ - ۲۳:۱۴:۴۲
گلابه یا گل و لای تا چند بر چشم می زنی وان دیدن أجسام کثیف است میخواهد شاعر مارا به دیدن چیز های نازک و لطیف مینویی بخواند و میگوید چشمت را تا بشویی من اشکارم
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۲۴ - ۲۳:۱۹:۲۵
میگوید خوراک و نواله و پوشاک برای تو مانند گل و لای هستند و تو لجن خوار نیستی ای مهمان ، اینجا می گوید مهمان یعنی خانه ما سرای گیتی نیست و باز باید برگشت
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۲۴ - ۲۳:۲۲:۱۶
سخن مانند کشتی می باشد ولی معنی مثل دریا است یعنی معنی است که سخن را در بر میگیرد اما اگر تو نیک و زود بیایی و اندریابی باهم میتوان راهی برویم و به جایی برسیم
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۲۴ - ۲۳:۲۴:۰۳
مراهم شما به اینجا میاورد دوستان
user_image
علیرضا خسروی کلهر
۱۳۹۳/۰۶/۰۵ - ۰۲:۰۷:۴۳
جناب حضرت مولانا دراشعار دل انگیز خویش همانند سایر عرفای بزرگ ازکللمات کلیدی ورمزی واصطلاحات خاص عارفانه استفاده نموده است که بعضا" درک آن برای افراد عادی ممکن نیست ودرنظر برخی ازعوام شاید بی معنی باشد درحالیکه دقیق ترین ظرائف عالم عرفان درآثارایشان نهفته است ودلی آکنده ازمعنی وسری پیوسته ازسودا می طلبد تا این اشارات ارزشمند را مکشوف واستخراج نماید کمااینکه درغزل فوق ( عبارات ماه و... ) بشکل رمزی امده اند . بااحترام علیرضا خسروی کلهر
user_image
وفا
۱۳۹۳/۰۸/۲۷ - ۱۱:۱۷:۲۴
لینک اجرای بخشی از این غزالپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
حسین اسماعیلی
۱۳۹۵/۱۰/۲۳ - ۱۳:۵۳:۰۰
در این ابیات مولوی از زبان حضرت حق سخن می گوید، من آن ماهم که اندر لامکانم، مجو بیرون مرا در عین جانم، من یعنی خدا در عین جان تو هستم، و بیرون از تو نیستم. من تو را به سوی خودت می خوانم تا به اصلت بگردی.در ادامه از غفلت ما انسان ها می گوید: گهی گویی خلاف و بی‌وفایی، بلی تا تو چنینی من چنانم، تا تو غافلی من را بی وفا می بینی. به پیش کور هیچم من چنانم، به پیش گوش کر من بی‌زبانم، تا توی انسان کوری من را هیچ می پنداری، و تا کر باشی صدای مرا نشنوی و مرا بی زبان می پنداری. گلابه چند ریزی بر سر چشم، گلابه: آب گل.در ادامه ی تذکر غفلت ما انسان ها می گوید: لباس و لقمه‌ات گل‌های رنگین، تو گل خواری نشایی میهمانم، تا وقتی که لباس و لقمه ات گِل های رنگین است و به دنیا متوجهی و گِل می خوری شایسته ی میهمان من شدن نیستی.گِل است، این گِل در او لطفی است، بنگر! چو لطف عاریت را واستانم، به گِل وجودت بنگر، من لطفی را ت در این گِل وجود تو به امانت گذاشته ام که همان روح خداست که در گِل انسان دمیده شده، مصرع دوم احتمالا می گوید چون (چگونه) این لطف را باز بستانم؟
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۹/۱۰ - ۱۲:۱۱:۱۶
تو را هر کس به سوی خویش خواندتو را من جز به سوی تو نخوانم..
user_image
محمد علی
۱۳۹۷/۰۸/۰۴ - ۰۸:۵۳:۳۱
منم عاشق مولانا هستمو داوود آزاد منو با این شعر اشنا کرد.واقعا عالیه
user_image
بابک
۱۳۹۸/۱۰/۰۳ - ۱۵:۵۶:۱۷
اگر کسی زمینه فرهنگی ایران در روان مولوی از لعب شطرنج را بسیج نکند و بیاد نیاورد ، میانگارد که در اندیشه مولوی ، خدائی مقتدر هست، که با همه به کردار آلت و ابزار خود، بازی میکند و همه را ببازی میگیرد . بازی کردن با دیگری ، به کردار آلت دست کردن ، با همبازی بودن برای عشق ورزی ، فرق کلی دارد . این اندیشه بر ضد جهان بینی مولویست، که انسان را « مراد مراد » میداند، و غایت خدا، چیزی جز خواندن انسان بسوی خود انسان نیست. انسان، خودش ، غایت خودش هست .هیچکسی و قدرتی، حق ندارد برای او ، غایت بگذارد .
user_image
حسین
۱۳۹۹/۰۴/۱۸ - ۰۲:۳۹:۱۴
من کتاب کیمیا خاطون رو خوندم و ناراحت شدم ، بعد کتاب شمس رو که باز کردم این شعر رو دیدم ، خیلی جا خوردم ، کیمیا رو دور انداختم واقعا چرا بعضی ها چرت و پرت در میارن از خودشون
user_image
..
۱۳۹۹/۰۵/۰۷ - ۱۲:۵۹:۲۵
کشتی برانمسخن‌گفتن را کنار بگذارم تا بتوانیم در معنی غرق شویم..
user_image
..
۱۳۹۹/۰۵/۰۷ - ۱۳:۲۶:۱۰
اسب سخن بیش مران، در ره جان گرد مکنگر چه که خود سرمه‌ی جان آمد آن گرد مرا..
user_image
..
۱۳۹۹/۰۵/۰۷ - ۱۳:۲۹:۲۹
تو دو دیده فروبندی و "گویی" روز روشن کو..
user_image
سیامک یوسفی
۱۴۰۲/۰۷/۱۲ - ۰۴:۱۴:۱۹
مرا هم تو به هر رنگی که خوانی - اگر رنگین اگر ننگین ندانمشاید "نه آنم" به جای "ندانم" درست تر باشد