مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۵۳۷

۱

چرا شاید چو ما شه زادگانیم

که جز صورت ز یک دیگر ندانیم

۲

چو مرغ خانه تا کی دانه چینیم

چه شد دریا چو ما مرغابیانیم

۳

برو ای مرغ خانه تو چه دانی

که ما مرغان در آن دریا چه سانیم

۴

مزن بر عاشقان عشق تشنیع

تو را چه کاین چنینیم و چنانیم

۵

چنینیم و چنان و هر چه هستیم

اسیر دام عشق بی‌امانیم

۶

چرا از جهل بر ما می دوانی

نه گردون را چنین ما می دوانیم

۷

عجب نبود اگر ما را بخایند

که آتش دیده و پخته چو نانیم

۸

وگر چون گرگ ما را می درانند

چه چاره چون به حکم آن شبانیم

۹

چو چرخ اندر زبان‌ها اوفتادیم

چو چرخ بی‌گناه و بی‌زبانیم

۱۰

حریف کهرباییم ار چو کاهیم

نه در زندان چو کاه کاهدانیم

۱۱

نتاند باد کاه ما ربودن

که ما زان کهربا اندر امانیم

۱۲

تو را باد و دم شهوت رباید

نه ما که کهربای عقل و جانیم

۱۳

خمش کن کاه و کوه و کهربا چیست

که آنچ از فهم بیرون است آنیم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 798
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 577
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۷/۱۱/۰۴ - ۰۴:۲۰:۵۰
چه شد دریا چو ما مرغابیانیم..