مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۵۴۲

۱

چنان مستم چنان مستم من این دم

که حوا را بنشناسم ز آدم

۲

ز شور من بشوریده‌ست دریا

ز سرمستی من مست است عالم

۳

زهی سر ده که سر ببریده جلاد

که تا دنیا نبیند هیچ ماتم

۴

حلال اندر حلال اندر حلال است

می خنب خدا نبود مُحرّم

۵

از این باده جوان گر خورده بودی

نبودی پشت پیر چرخ را خم

۶

زمین ار خورده بودی فارغستی

از آن که ابر تر بارد بر او نم

۷

دل بی‌عقل شرح این بگفتی

اگر بودی به عالم نیم مَحرَم

۸

ز آب و گل برون بردی شما را

اگر بودی شما را پای محکم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 801
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 578
عندلیب :

نظرات