
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۵۴۴
۱
مرا گویی چه سانی من چه دانم
کدامی وز کیانی من چه دانم
۲
مرا گویی چنین سرمست و مخمور
ز چه رطل گرانی من چه دانم
۳
مرا گویی در آن لب او چه دارد
کز او شیرین زبانی من چه دانم
۴
مرا گویی در این عمرت چه دیدی
به از عمر و جوانی من چه دانم
۵
بدیدم آتشی اندر رخ او
چو آب زندگانی من چه دانم
۶
اگر من خود توام پس تو کدامی
تو اینی یا تو آنی من چه دانم
۷
چنین اندیشهها را من کی باشم
تو جان مهربانی من چه دانم
۸
مرا گویی که بر راهش مقیمی
مگر تو راهبانی من چه دانم
۹
مرا گاهی کمان سازی گهی تیر
تو تیری یا کمانی من چه دانم
۱۰
خنک آن دم که گویی جانت بخشم
بگویم من تو دانی من چه دانم
۱۱
ز بیصبری بگویم شمس تبریز
چنینی و چنانی من چه دانم
تصاویر و صوت


نظرات
علی تعریفی