
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۵۶۴
۱
روزی که گذر کنی به گورم
یاد آور از این نفیر و شورم
۲
پرنور کن آن تک لحد را
ای دیده و ای چراغ نورم
۳
تا از تو سجود شکر آرد
اندر لحد این تن صبورم
۴
ای خرمن گل شتاب مگذار
خوش کن نفسی بدان بخورم
۵
وان گاه که بگذری مینگار
کز روزن و درگه تو دورم
۶
گر سنگ لحد ببست راهم
از راه خیال بیفتورم
۷
گر صد کفنم بود ز اطلس
بیخلعت صورت تو عورم
۸
از صحن سرای تو برآیم
در نقب زنی مگر که مورم
۹
من مور توام توی سلیمان
یک دم مگذار بیحضورم
۱۰
خامش کردم بگو تو باقی
کز گفت و شنود خود نفورم
۱۱
شمس تبریز دعوتم کن
چون دعوت توست نفخ صورم
تصاویر و صوت


نظرات
بهرام
بهرام