مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۵۷۳

۱

ما عاشق و بی‌دل و فقیریم

هم کودک و هم جوان و پیریم

۲

چون کبریتیم و هیزم خشک

ما آتش عشق زو پذیریم

۳

از آتش عشق برفروزیم

اما چون برق زو نمیریم

۴

ما خون جگر خوریم چون شیر

چون یوز نه عاشق پنیریم

۵

گویند شما چه دست گیرید

کو دست تو را که دست گیریم

۶

بر خویش پرست همچو خاریم

بر دوست پرست چون حریریم

۷

عاشق که چو شمع می بسوزد

او را چو فتیله ناگزیریم

۸

از ما مگریز زانک با تو

آمیخته همچو شهد و شیریم

۹

تو میر شکار بی‌نظیری

ما نیز شکار بی‌نظیریم

۱۰

در حسن تو را تنور گرم است

ما را بربند ما خمیریم

۱۱

ما را به قدوم خویش درباف

زیر قدم تو چون حصیریم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 817
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 588
عندلیب :

نظرات

user_image
پدرام
۱۳۹۸/۰۸/۰۹ - ۰۷:۵۳:۲۹
اون زمان مگه کبریت بوده ؟ :)
user_image
پدرام
۱۳۹۸/۰۸/۰۹ - ۰۷:۵۵:۳۱
راستی .... میگن کبریت بعد فندک اختراع شده . اگه زمان مولانا کبریت بوده پس فندک هم لابد بوده :))))))
user_image
علی زندوکیلی
۱۴۰۱/۰۳/۱۴ - ۰۷:۲۴:۳۱
سلام بیت ذیل را جایی خوانده بودم  هرچند بدیده ها صغیریم در باطن امر پیر ،پیریم ولی در این غزل نبود.